terrain

/təˈreɪn//teˈreɪn/

معنی: زمین، ناحیه، زمینه، نوع زمین
معانی دیگر: (قطعه) زمین، بوم، زمینگان، عوار­ زمین

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the natural surface features of a tract of land, esp. considered in relation to some use or activity.

- The battle was fought over rugged terrain.
[ترجمه دکتر استاپ] نبرد در زمین های ناهموار صورت گرفت
|
[ترجمه گوگل] نبرد بر سر زمین ناهموار انجام شد
[ترجمه ترگمان] این نبرد بر روی زمین های ناهموار انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. broken terrain
زمین ناصاف

2. a wavy terrain
زمین ناهموار

3. as you approach the mountains the terrain roughens
به کوه ها که نزدیک می شوی زمین ناهموار می شود.

4. A jeep is ideal for driving over rough terrain.
[ترجمه گوگل]جیپ برای رانندگی در زمین های ناهموار ایده آل است
[ترجمه ترگمان]جیپ برای رانندگی در زمین های سخت ایده آل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He trekked across some of the most inhospitable terrain in the world.
[ترجمه گوگل]او در برخی از نامناسب ترین زمین های جهان قدم زد
[ترجمه ترگمان]او در میان یکی از the سرزمین های جهان حرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The vehicle is sturdy enough to withstand rough terrain.
[ترجمه گوگل]این وسیله نقلیه به اندازه کافی محکم است که بتواند در زمین های ناهموار مقاومت کند
[ترجمه ترگمان]این وسیله به اندازه کافی محکم است که بتواند در برابر زمین سخت مقاومت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The car blitzed through rough terrain.
[ترجمه گوگل]ماشین از زمین ناهموار عبور کرد
[ترجمه ترگمان]ماشین از روی زمین ناهموار عبور می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The terrain changed quickly from arable land to desert.
[ترجمه گوگل]زمین به سرعت از زمین زراعی به بیابان تغییر کرد
[ترجمه ترگمان]زمین به سرعت از زمین های زراعی به بیابان تغییر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The terrain is often deceptively steep .
[ترجمه گوگل]زمین اغلب به طرز فریبنده ای شیب دار است
[ترجمه ترگمان]زمین اغلب به شکل ظاهری شیب دار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Frank Mariano negotiates the desert terrain in his battered pickup.
[ترجمه گوگل]فرانک ماریانو با پیکاپ کتک خورده خود در مورد زمین صحرا مذاکره می کند
[ترجمه ترگمان]فرانک ماریانو \"، سرزمین بیابانی رو در وانت battered قرار داده\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They walked for miles across steep and inhospitable terrain.
[ترجمه گوگل]آنها کیلومترها در زمین های شیب دار و نامناسب پیاده روی کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها مایل ها راه را در طول جاده پرشیب و نامساعد پیاده طی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They stopped and began to reconnoitre the terrain.
[ترجمه گوگل]آنها ایستادند و شروع به شناسایی زمین کردند
[ترجمه ترگمان]توقف کردند و به بازدید پرداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The terrain was so difficult that for part of the journey three locomotives were needed to pull one train.
[ترجمه گوگل]زمین آنقدر سخت بود که برای بخشی از سفر به سه لوکوموتیو برای کشیدن یک قطار نیاز بود
[ترجمه ترگمان]زمین چنان سخت بود که برای بخشی از سفر، سه لوکوموتیو برای کشیدن یک قطار لازم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Each evolved on different terrain and has hooves to match. Modern breeds stem from these varieties, and feet vary accordingly.
[ترجمه گوگل]هر کدام در زمین های مختلف تکامل یافته اند و دارای سم هایی هستند که مطابقت دارند نژادهای مدرن از این گونه‌ها سرچشمه می‌گیرند و پاها بر این اساس تغییر می‌کنند
[ترجمه ترگمان]هر یک از آن ها در زمین مختلف تکامل یافته و سم اسب دارد گونه های مدرن از این گونه ریشه می گیرند و بر طبق آن پاها تغییر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The enemy would always have the advantage of familiarity with the rugged terrain.
[ترجمه گوگل]دشمن همیشه از مزیت آشنایی با زمین های ناهموار برخوردار خواهد بود
[ترجمه ترگمان]دشمن همواره از مزیت آشنایی با زمین ناهموار برخوردار خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زمین (اسم)
ground, acre, land, earth, field, soil, vale, globe, domain, zone, terrain, territory, glebe, terrene

ناحیه (اسم)
region, area, realm, shire, zone, district, subregion, terrain, sector, demesne, output area, situs

زمینه (اسم)
base, ground, tendency, design, basis, setting, root, background, terrain, context, conspectus, theme, sketch, groundwork, outline

نوع زمین (اسم)
terrain

انگلیسی به انگلیسی

• tract of land, features of a tract of land
the terrain in an area is the type of land there.

پیشنهاد کاربران

عرصه، ساحت، گستره، پهنه، بستر، مدار، حیطه، افق، میدان
Refers to the physical characteristics of a landscape, including the type of land, its elevation, and its surface features.
ویژگی های فیزیکی یک چشم انداز، از جمله نوع زمین، ارتفاع آن و ویژگی های سطح آن اشاره دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

*** ناهمواری شکل طبیعی بخش خارجی پوسته زمین شامل کوه ها، دره ها، دشت ها، جلگه ها و فلات ها است که به نام چشم انداز طبیعی از آن ها یاد می شود. این اصطلاح گاهی برای بیان تفاوت در اشکال سطح خارجی زمین به کار می رود. توپوگرافی را نباید با این اصطلاح مترادف دانست.
ناهمواری ها به دو دسته پیر و جوان تقسیم می شوند.
مثال؛
The terrain in this area is rugged and mountainous.
A hiker might say, “I enjoy exploring different terrains, from forests to deserts. ”
A geologist might study the terrain to understand the geological history of an area.

terrain
Psychiatrists, in particular, play a crucial role, guiding individuals through the treacherous terrain of insomnia, depression, anxiety, obsession, ruminating thoughts, and other destructive mental health issues.
...
[مشاهده متن کامل]

بویژه روانپزشکان نقش مهمی را در کمک به افرادی که در شرایط خطرناک بی خوابی ، افسردگی، اضطراب ، وسواس فکری، افکار نشخوار کننده و دیگر مشکلات مخرب سلامت روان هستند را به عهده دارند.

ground or a piece of ground, or a stretch of land esp with reference to its physical character or military potential. ( Collins Dictionary )
زمین یا قطعه ای از زمین با توجه به ویژگی فیزیکی یا پتانسیل نظامی آن
...
[مشاهده متن کامل]

🔰⬇️🔰⬇️🔰⬇️🔰⬇️🔰⬇️🔰⬇️
معانی زیر که بر اساس تعریفِ داده شده در دیکشنری است با توجه به مثال ها و به خصوص مثالی است که از کتاب رابرت مکی انتخاب شده است:
⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️⤵️
حوزه؛ قلمرو؛ محدوده؛ محوطه؛ پهنه؛ میدان؛ گستره؛ منطقه
Example 1: 👇
Radio reception can be difficult in mountainous terrain.
ممکن است دریافت امواج رادیویی در مناطق کوهستانی دشوار باشد.
Example 2: 👇
an eight - hour drive on rough terrain
هشت ساعت رانندگی در منطقه ای ناهموار.
Example 3: 👇
( figurative ) A mind trying to find its way through difficult theoretical and political terrain.
( معنای تمثیلی و مجازی ) : ذهنی که سعی می کند راه خود را در قلمروهایِ ( زمینه های؛ حوزه های؛ حیطه های ) دشوارِ نظری و سیاسی پیدا کند.
Example 4: 👇
To plot means to navigate through the dangerous terrain of story and when confronted by a dozen branching possibilities to choose the correct path. Plot is the writer’s choice of events and their design in time.
* Story - by Robert McKee
طراحی داستان به معنی پیمایش در گستره ی ( قلمروی ) پر مخاطره ی قصه ای است که در آن ما با انشعابات محتمل مختلفی مواجه هستیم و مجبور می شویم تا از بین آنها مسیر صحیح را انتخاب کنیم. پیرنگِ یک داستان در حقیقت، انتخاب نویسنده از رویدادها و طراحی آنها در زمان است.
متن انتخابی: از کتاب #داستان، # اثر رابرت مکی

terrain
حیطه
عوارض زمین ( علوم نظامی )
در بعضی بافت ها به معنی روزگار است.
Terrain[عمران راه سازی]:
معنی: ناحیه منطقه
مترادف:region، area
شرایط محیطی
در بحث ناوبری و هدایت:
پستی بلندی _ناهمواری
عوارض زمینی
سرزمین
[زمین شناسی و جغرافیا]
زمین ساختار ، زمین ساختاره ، زمین ریختار ، زمین ریختاره
پدیده زمینی/سطحی ، پدیداره زمینی/سطحی
عارضه زمینی/سطحی
✔️زمین
We asked Ralph to lead us through the rough
terrain
. . . نشان دادن راه از بین یه زمین سنگلاخ/صعب العبور. . .
🟡🟡🟡
✔️زمینه
SYN: basis
. . .
Until Thursday, no ex - president in history had been criminally charged. And both the charges itself and the application of them have placed the country on uncharted legal and political terrain
...
[مشاهده متن کامل]

. . .
Trump is expected to surrender to the Manhattan D. A. ’s office, but Tacopina said that no precise date had been set for it. Ultimately the Secret Service will have to coordinate the conditions of the surrender with court officials and the New York Police Department
Politico. com@

وقتی می خواهند یک صفت به زمین نسبت بدهند از واژه ( Terrain ) استفاده می کنند:
1 - زمین ناهموار: rugged terrain = rugged land
2 - زمین بیابانی: desert terrain = desert land
3 - زمین نامساعد: Inhospitable terrain = Inhospitable land
منطقه جغرافیایی ، زمین،
زمین ناهموار
مختصات
منطقه
ناهمواری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس