• (1)تعریف: the act or an instance of ending, or the fact or condition of being ended. • متضاد: beginning, continuation, initiation, start • مشابه: abolition, cessation, close, closure, conclusion, death, end, finish, last
- There will be a termination of benefits when you leave this job.
[ترجمه گوگل] زمانی که این شغل را ترک کنید، مزایا خاتمه می یابد [ترجمه ترگمان] زمانی که این شغل را ترک می کنید مزایای زیادی خواهید داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: the location or part where something ends; conclusion. • متضاد: beginning, inception, start • مشابه: finish
• (3)تعریف: a result or outcome. • متضاد: source
جمله های نمونه
1. the termination of a journey
پایان سفر
2. the termination of the middle age's
پایان قرون وسطی
3. This affair was brought to a happy termination.
[ترجمه گوگل]این ماجرا به پایان خوشی رسید [ترجمه ترگمان]این ماجرا به پایان خوشی ختم شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. She chose to have an early termination.
[ترجمه گوگل]او خاتمه زودهنگام را انتخاب کرد [ترجمه ترگمان]او انتخاب کرد که زودتر از موعد به پایان برسد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The landlord gave notice of the termination of tenancy.
[ترجمه گوگل]مالک اخطار فسخ اجاره داد [ترجمه ترگمان]صاحب مسافرخانه متوجه پایان مدت اجاره شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. You may face a reduction or termination of benefits.
[ترجمه گوگل]ممکن است با کاهش یا خاتمه مزایا مواجه شوید [ترجمه ترگمان]ممکن است با کاهش یا خاتمه مزایا مواجه شوید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The dispute was brought to a satisfactory termination.
[ترجمه مریم عبدی] این اختلاف پایان رضایت بخشی داشت
|
[ترجمه گوگل]اختلاف به پایان رضایت بخشی رسید [ترجمه ترگمان]این اختلاف به پایان رضایت بخشی رسید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Both these features give unnecessary complexity to the termination of the contractual relationship.
[ترجمه گوگل]هر دوی این ویژگی ها پیچیدگی غیرضروری را برای خاتمه رابطه قراردادی ایجاد می کند [ترجمه ترگمان]هر دو این ویژگی ها پیچیدگی غیر ضروری را به اتمام روابط قراردادی می بخشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Thus, under correct termination, no electrical power is fed into these filters over the attenuation bands of frequencies.
[ترجمه گوگل]بنابراین، در پایان صحیح، هیچ نیروی الکتریکی از طریق باندهای تضعیف فرکانس ها به این فیلترها وارد نمی شود [ترجمه ترگمان]از این رو، تحت کنترل صحیح، هیچ نیروی الکتریکی در این صافی ها بر روی نوارهای تضعیف فرکانس تغذیه نمی شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. However, the termination of overdrafts is a painful process.
[ترجمه گوگل]با این حال، خاتمه اضافه برداشت فرآیندی دردناک است [ترجمه ترگمان]با این حال، اتمام of یک فرآیند دردآور است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Some companies also reimburse costs incurred through premature termination of contracts for leased or rented housing as a result of the relocation.
[ترجمه گوگل]برخی از شرکت ها همچنین هزینه های ناشی از فسخ زودهنگام قراردادهای اجاره ای یا اجاره ای مسکن در نتیجه جابجایی را جبران می کنند [ترجمه ترگمان]برخی شرکت ها همچنین هزینه های متحمل شده از طریق اتمام زود هنگام قراردادها برای خانه های اجاره ای یا اجاره ای را به عنوان نتیجه جابجایی، بازپرداخت می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Hatched areas show potential transcription termination signals.
[ترجمه گوگل]مناطق هچ شده سیگنال های بالقوه پایان رونویسی را نشان می دهند [ترجمه ترگمان]این مناطق دارای علایم اتمام نسخه برداری بالقوه هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. A recent example is the termination of the B-1 bomber in favor of the cruise missile.
[ترجمه گوگل]نمونه اخیر خاتمه بمب افکن B-1 به نفع موشک کروز است [ترجمه ترگمان]یک مثال جدید، اتمام یک بمب گذار B - ۱ به نفع موشک کروز است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Failure to comply with these conditions will result in termination of the contract.
[ترجمه گوگل]عدم رعایت این شرایط منجر به فسخ قرارداد می شود [ترجمه ترگمان]عدم انطباق با این شرایط منجر به فسخ قرارداد می شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. You are required to give the company six weeks'notice of termination of employment.
[ترجمه گوگل]شما باید شش هفته اخطار پایان کار را به شرکت بدهید [ترجمه ترگمان]باید شش هفته به شرکت توجه داشته باشید تا به پایان کار توجه کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
🔘 Overthrow 🔘 Repeal 🔘 Revocation 🔘 Termination 🔘 Withdrawal 🔘 Abolition ✅ Definition: 👉 The act of formally ending or abolishing something, especially a law, practice, or institution.
( کسب وکار ) : پایان/ خاتمۀ همکاری
در حقوق: فسخ، خاتمه، انقضای قرارداد
تباه ساختن
✔️ فسخ - خاتمه دهی - پایان دهی ( یک قرارداد کاری و غیره ) 👈🏿 Employers in Oman no longer allowed to keep passports of employees . . . Grace period The law mandates a six - month grace period for performance improvement ⭐before termination⭐ and the need for employers to create an attractive work environment. A mechanism for the transfer of workers to a different project is detailed, as is the requirement for employers to hire Omanis for the old project with the same wage and benefits ... [مشاهده متن کامل]