termagancy


معنی: ستیزه جویی، ستیزگی
معانی دیگر: جنجال، پتیارگی

جمله های نمونه

1. The mood is very bad recently very easy termagancy, how to return a responsibility?
[ترجمه گوگل]خلق و خوی بسیار بد است به تازگی ترماگانسی بسیار آسان، چگونه به بازگشت یک مسئولیت؟
[ترجمه ترگمان]وضعیت بد اخیرا بسیار بد است، چگونه باید یک مسئولیت را به دست آورد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He is gentle but with little termagancy, If I didn't do well on the exam, he'll help me analyse the reason, and then he told me to make great efforts .
[ترجمه گوگل]او ملایم است، اما با تضاد کمی، اگر امتحان را خوب انجام ندادم، به من کمک می کند تا دلیل را تجزیه و تحلیل کنم، و سپس به من گفت که تلاش زیادی بکنم
[ترجمه ترگمان]او آرام است، اما با termagancy کوچک، اگر در امتحان خوب عمل نکردم، به من کمک می کند دلیلش را تحلیل کنم، و بعد او به من گفت که تلاش های زیادی انجام دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mood termagancy has a few kinds of show.
[ترجمه گوگل]ترماگانسی خلقی چند نوع نمایش دارد
[ترجمه ترگمان]نوسانات روحی چند نوع نمایش دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. How verily termagancy Temper is!
[ترجمه گوگل]به راستی خلق و خوی شیطانی است!
[ترجمه ترگمان]راستی راستی راستی چقدر Temper است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mass-tone avoid pink, bright red, deep black, lest individual character is easy termagancy is disturbed.
[ترجمه گوگل]از رنگ‌های انبوه صورتی، قرمز روشن، سیاه عمیق اجتناب کنید، مبادا شخصیت فردی آسان تر از آن مختل شود
[ترجمه ترگمان]رنگ های انبوه از رنگ صورتی، قرمز روشن، سیاه و سیاه اجتناب می کنند، تا مبادا شخصیت فردی به آسانی مختل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Often burst into fury because of a bit bagatelle, still can send anonymous fire without reason ground sometimes, show all-time termagancy .
[ترجمه گوگل]اغلب به دلیل یک باگاتل کمی خشمگین می شود، هنوز هم می تواند آتش ناشناس را بدون دلیل زمین بفرستد، گاهی اوقات تروریسم را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]اغلب اوقات، به خاطر این که یک ذره بی هوده است، به شدت خشمگین می شود، و باز هم می تواند آتش بی عقل را به زمین بی اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ستیزه جویی (اسم)
animosity, pugnacity, pugnaciousness, termagancy

ستیزگی (اسم)
antagonism, animosity, enmity, ill will, hostility, pugnacity, pugnaciousness, termagancy, inveteracy, ill humor, bellicosity, ill feeling, ill humour, ill nature

پیشنهاد کاربران

بپرس