term limit
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
🔸 معادل فارسی:
محدودیت دوره ی خدمت / سقف دوره ی تصدی / محدودیت زمانی برای مسئولیت
در زبان محاوره ای:
چند دوره بیشتر نمی تونه رئیس بمونه / قانوناً نمی تونه بیشتر از یه مدت خاص بمونه
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( سیاسی – محدودیت قانونی برای تصدی ) :**
قانون یا مقرره ای که تعداد دفعات یا مدت زمان تصدی یک مقام انتخابی یا اجرایی را محدود می کند
مثال: The president cannot serve more than two terms due to the term limit.
رئیس جمهور به خاطر محدودیت دوره نمی تونه بیشتر از دو دوره خدمت کنه.
2. ** ( حقوقی – جلوگیری از تمرکز قدرت ) :**
ابزاری برای جلوگیری از تمرکز بیش ازحد قدرت در یک فرد یا مقام، و تضمین گردش نخبگان
مثال: Term limits are designed to promote democratic renewal.
محدودیت دوره ها برای تقویت نوسازی دموکراتیک طراحی شده اند.
3. ** ( اداری – شفاف سازی زمان خدمت ) :**
در برخی نهادها، برای تعیین زمان مشخص خدمت مدیران یا اعضا استفاده می شود
مثال: Board members have a four - year term limit.
اعضای هیئت مدیره محدودیت چهار ساله برای خدمت دارن.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
maximum tenure – service cap – time restriction – mandate limit – rotation rule
________________________________________
🔸 نکته ی فرهنگی و اضافی:
در انگلیسی، **term limit** یکی از مفاهیم کلیدی در دموکراسی ست که با هدف جلوگیری از دیکتاتوری، فساد، و انحصار قدرت به کار می ره.
این اصطلاح در تحلیل های سیاسی، حقوق اساسی، و رسانه ها کاربرد گسترده ای داره.
محدودیت دوره ی خدمت / سقف دوره ی تصدی / محدودیت زمانی برای مسئولیت
در زبان محاوره ای:
چند دوره بیشتر نمی تونه رئیس بمونه / قانوناً نمی تونه بیشتر از یه مدت خاص بمونه
________________________________________
... [مشاهده متن کامل]
🔸 تعریف ها:
1. ** ( سیاسی – محدودیت قانونی برای تصدی ) :**
قانون یا مقرره ای که تعداد دفعات یا مدت زمان تصدی یک مقام انتخابی یا اجرایی را محدود می کند
مثال: The president cannot serve more than two terms due to the term limit.
رئیس جمهور به خاطر محدودیت دوره نمی تونه بیشتر از دو دوره خدمت کنه.
2. ** ( حقوقی – جلوگیری از تمرکز قدرت ) :**
ابزاری برای جلوگیری از تمرکز بیش ازحد قدرت در یک فرد یا مقام، و تضمین گردش نخبگان
مثال: Term limits are designed to promote democratic renewal.
محدودیت دوره ها برای تقویت نوسازی دموکراتیک طراحی شده اند.
3. ** ( اداری – شفاف سازی زمان خدمت ) :**
در برخی نهادها، برای تعیین زمان مشخص خدمت مدیران یا اعضا استفاده می شود
مثال: Board members have a four - year term limit.
اعضای هیئت مدیره محدودیت چهار ساله برای خدمت دارن.
________________________________________
🔸 مترادف ها:
________________________________________
🔸 نکته ی فرهنگی و اضافی:
در انگلیسی، **term limit** یکی از مفاهیم کلیدی در دموکراسی ست که با هدف جلوگیری از دیکتاتوری، فساد، و انحصار قدرت به کار می ره.
این اصطلاح در تحلیل های سیاسی، حقوق اساسی، و رسانه ها کاربرد گسترده ای داره.