1. The impact of the tennis ball really stung his leg.
[ترجمه گوگل]ضربه توپ تنیس واقعا پایش را نیش زد
[ترجمه ترگمان]ضربه توپ تنیس به راستی پای او را سوزاند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I spent many hours mindlessly banging a tennis ball against the wall.
[ترجمه گوگل]ساعتهای زیادی را صرف کوبیدن توپ تنیس به دیوار کردم
[ترجمه ترگمان]من ساعت ها بدون فکر کردن یه توپ تنیس روی دیوار گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He spent hours throwing a tennis ball against a wall.
[ترجمه گوگل]او ساعتها توپ تنیس را به دیوار پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان]ساعت ها صرف پرتاب توپ تنیس روی دیوار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The cat, although nervous, appears unharmed by the tennis ball which has just struck it amidships.
[ترجمه گوگل]گربه، اگرچه عصبی است، اما به نظر می رسد که از توپ تنیس که به تازگی در میان کشتی به آن برخورد کرده، آسیبی ندیده است
[ترجمه ترگمان]گربه، با آن که عصبی است، از توپ تنیس که درست در وسط قایق قرار گرفته است صدمه ندیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Squeeze a tennis ball regularly to improve your grip.
[ترجمه گوگل]یک توپ تنیس را به طور منظم فشار دهید تا گرفتن خود را بهتر کنید
[ترجمه ترگمان]یک توپ تنیس را به طور مرتب فشار دهید تا کنترل شما را بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. More cheerfully he trotted after Lou, catching the tennis ball as it came bouncing towards him.
[ترجمه گوگل]او با شادی بیشتری به دنبال لو چرخید و توپ تنیس را در حالی که به سمت او می پرید، گرفت
[ترجمه ترگمان]با خوشحالی بیشتر یورتمه می رفت و به دنبال لو می رفت و توپ تنیس را به طرف او پرتاب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Yes, Ezra is a tennis ball, does bounce on, off, along, over everything.
[ترجمه گوگل]بله، ازرا یک توپ تنیس است، روی همه چیز می پرد، خاموش می شود، کنار می رود
[ترجمه ترگمان]، آره، ازرا توپ تنیس بازی میکنه از همه چیز دور میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The ghost of the tennis ball is coming to haunt the man.
[ترجمه گوگل]شبح توپ تنیس در حال تعقیب مرد است
[ترجمه ترگمان]شبح توپ تنیس به سوی مرد می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Sports To send ( a tennis ball, for example ) outside the court or playing area.
[ترجمه گوگل]ورزش برای ارسال (به عنوان مثال یک توپ تنیس) به خارج از زمین یا محوطه بازی
[ترجمه ترگمان]ورزش برای ارسال (یک توپ تنیس، به عنوان مثال)خارج از محوطه دادگاه و یا در حال بازی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A tennis ball spins more on clay courts than on grass courts.
[ترجمه گوگل]توپ تنیس بیشتر در زمین های خاکی می چرخد تا در زمین های چمن
[ترجمه ترگمان]توپ تنیس روی زمین های رسی بیش از زمین های چمن می چرخد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A tennis ball is hollow, but a base ball is solid.
[ترجمه گوگل]توپ تنیس توخالی است، اما توپ پایه جامد است
[ترجمه ترگمان]توپ تنیس خالی است، اما توپ اصلی محکم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Sports To send back ( a tennis ball, for example ) to one's opponent.
[ترجمه گوگل]ورزش برای پس فرستادن (به عنوان مثال یک توپ تنیس) به حریف
[ترجمه ترگمان]ورزش برای بازگشت (به عنوان مثال توپ تنیس)به حریف خود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Imagine you have a tennis ball in your fingertips - now squeeze!
[ترجمه گوگل]تصور کنید یک توپ تنیس در نوک انگشتان خود دارید - حالا فشار دهید!
[ترجمه ترگمان]تصور کنید که یک توپ تنیس در نوک انگشتان خود دارید - اکنون فشار دهید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Example: Which is smaller a tennis ball or a football?
[ترجمه گوگل]مثال: توپ تنیس یا فوتبال کدام کوچکتر است؟
[ترجمه ترگمان]مثال: کدام توپ تنیس کوچک تر یا یک توپ فوتبال است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید