tendentious

/ˌtenˈdenʃəs//tenˈdenʃəs/

معنی: متمایل، رسیدگی کننده، دارای گرایش ویژه و عمدی
معانی دیگر: سوگیرانه، جانبدارانه، به طرفداری (از چیزی یا کسی)، گرایش دار، مغرض، غیر بی طرف (tendencious هم می نویسند)، tendencious : دارای گرایش ویژه وعمدی، متوجه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: tendentiously (adv.), tendentiousness (n.)
• : تعریف: having or expressing a particular point of view; not impartial; biased.

- a tendentious editorial
[ترجمه گوگل] سرمقاله ای متمادی
[ترجمه ترگمان] یک سرمقاله tendentious
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. tendentious writings
نوشته های گرایش دار

2. a tendentious reporter
گزارشگر مغرض

3. His analysis was rooted in a somewhat tendentious reading of French history.
[ترجمه گوگل]تحلیل او ریشه در خوانشی تا حدی متمایل به تاریخ فرانسه داشت
[ترجمه ترگمان]تجزیه و تحلیل او ریشه در قرائت somewhat از تاریخ فرانسه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is a tendentious point, since the convention is that treaties are always signed by the executive.
[ترجمه گوگل]این یک نکته حساس است، زیرا کنوانسیون این است که معاهدات همیشه توسط قوه مجریه امضا می شود
[ترجمه ترگمان]این یک نقطه عطف است، زیرا کنوانسیون این است که معاهدات همواره به وسیله اجرایی امضا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Still more tendentious is the Tory claim as it relates to a potential Labour Government.
[ترجمه گوگل]ادعای محافظه‌کاران همچنان حساس‌تر است زیرا به یک دولت بالقوه کارگر مربوط می‌شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، بیشتر اعضای حزب محافظه کار ادعا می کنند که حزب محافظه کار به حزب کارگر بالقوه مربوط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He tacks on tendentious continuations to things Raskolnikov has said.
[ترجمه گوگل]او به ادامه‌ی متمایل به چیزهایی که راسکولنیکف گفته است، می‌پردازد
[ترجمه ترگمان]پیش از آن که راسکلنیکف به سخنان راسکلنیکف گوش دهد، با تردید و تردید به سخنان خود ادامه داد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The tendentious text of enterprise oneself is released on Internet media.
[ترجمه گوگل]متن غم انگیز خود سازمانی در رسانه های اینترنتی منتشر می شود
[ترجمه ترگمان]متن کامل یک شرکت در رسانه های اینترنتی منتشر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As a government authority, so full of tendentious statement clearly lacking in balance.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک مقام دولتی، بسیار پر از اظهارات متمایل به وضوح فاقد تعادل است
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک مقام دولتی، تمام اظهاراتی که به طور واضح نشان دهنده عدم تعادل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The author's tendentious history of the chemical company glosses over its role in one of the most catastrophic environmental accidents in history.
[ترجمه گوگل]تاریخچه پرمعنای نویسنده از شرکت شیمیایی، نقش آن را در یکی از فاجعه بارترین حوادث زیست محیطی تاریخ پنهان می کند
[ترجمه ترگمان]اظهارات نویسنده درباره سابقه یک شرکت شیمیایی، \"glosses\"، نقش خود را در یکی از پیچیده ترین حوادث زیست محیطی در تاریخ به اثبات رسانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The integrity, force tendentious and heterogeneous isomorphism makes the nervous system of appreciator produced the same structure mode as painting works, can be found in different painting art works.
[ترجمه گوگل]یکپارچگی، نیروی گرایشی و ایزومورفیسم ناهمگون باعث می شود که سیستم عصبی قدردان همان حالت ساختاری را ایجاد کند که آثار نقاشی، در آثار هنری مختلف نقاشی یافت می شود
[ترجمه ترگمان]انسجام شخصیت، هم ریختی اجباری و هم ریختی ناهمگن، سیستم عصبی of را که همان حالت ساختار را به عنوان آثار نقاشی تولید می کند را می توان در آثار هنری نقاشی مختلف یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The effort, now weary and tendentious, was exciting in its earlier days.
[ترجمه گوگل]تلاشی که اکنون خسته و متمایل شده بود، در روزهای اولیه خود هیجان انگیز بود
[ترجمه ترگمان]این تلاش، که اکنون خسته و تعمدی است، در روزه ای اول خود بسیار هیجان انگیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Such tendentious statements are likely to provoke strong opposition.
[ترجمه گوگل]چنین اظهارات متمادی احتمالاً مخالفت شدیدی را برانگیخته است
[ترجمه ترگمان]چنین اظهاراتی به احتمال زیاد باعث تحریک مخالفان قوی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's frequently seen that media outlets produce tendentious reports before court decisions were made. Meanwhile, the public makes numerous emotional comments while a trial is still going on.
[ترجمه گوگل]اغلب دیده می شود که رسانه ها قبل از تصمیم گیری دادگاه، گزارش های غیرمعمول تولید می کنند در همین حال، در حالی که دادگاه هنوز ادامه دارد، افکار عمومی نظرات احساسی متعددی را بیان می کنند
[ترجمه ترگمان]اغلب مشاهده می شود که خروجی های رسانه ها گزارش های tendentious ای را پیش از اتخاذ تصمیمات دادگاه ایجاد می کنند در همین حال، در حالی که محاکمه همچنان ادامه دارد، مردم نظرات احساسی بسیاری را مطرح می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Generally, F1 isozymes zymogram was tendentious to female parent, meanwhile, was influenced by two-parents.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، زیموگرام ایزوآنزیم های F1 متمایل به والد مونث بود، در عین حال تحت تأثیر دو والد قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، یک فرمول یک isozymes zymogram به پدر و مادر زن نسبت داده شد، در همان حال، والدین دو والد تحت تاثیر قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متمایل (صفت)
apt, disposed, amenable, avid, bowed, inclined, prone, liable, fain, predisposed, tendencious, tendentious

رسیدگی کننده (صفت)
tendencious, tendentious

دارای گرایش ویژه و عمدی (صفت)
tendencious, tendentious

انگلیسی به انگلیسی

• showing a definite purpose, having a clear tendency, showing a definite tendency; biased; that tries to influence opinion
something that is tendentious expresses a particular opinion or point of view very strongly, especially one that many people disagree with; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Expressing or intending to promote a particular cause or viewpoint 📣
🔍 مترادف: Biased
✅ مثال: The article was tendentious, clearly supporting one side of the debate.
مغرضانه
غرض
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : tend
اسم ( noun ) : tendency / tendentiousness
صفت ( adjective ) : tendentious
قید ( adverb ) : tendentiously
جانبدارانه
Ex:press coverge should not be tendentious
پوشش خبری نباید جانبدارانه باشد.
جهت دار - جانبدار - مغرضانه

بپرس