tendency

/ˈtendənsi//ˈtendənsi/

معنی: میل، تمایل، توجه، استعداد، گرایش، زمینه، علاقه مختصر
معانی دیگر: رغبت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: tendencies
(1) تعریف: an inclination or natural disposition to move in a certain direction.
مترادف: leaning, trend
مشابه: capability, drift, list, tropism

- The right-leaning tendency of the nation's government has often been commented on in the foreign press.
[ترجمه گوگل] گرایش حق طلبانه دولت ملت بارها در مطبوعات خارجی مطرح شده است
[ترجمه ترگمان] گرایش سمت راست دولت ملی اغلب در مطبوعات خارجی مطرح شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I've always had a tendency toward plumpness.
[ترجمه گوگل] من همیشه تمایل به چاق شدن داشته ام
[ترجمه ترگمان] من همیشه a داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The tendency toward chaos at the end of the school term seems inevitable.
[ترجمه گوگل] گرایش به هرج و مرج در پایان ترم مدرسه اجتناب ناپذیر به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان] گرایش به هرج و مرج در پایان دوره تحصیلی اجتناب ناپذیر به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the characteristic of being likely to feel or behave in a certain way.
مترادف: cast, disposition, inclination, leaning, predisposition, proclivity, propensity, turn
مشابه: aptitude, bent, bias, capability, grain, instinct, penchant, predilection, preference, slant, streak, susceptibility

- I have a tendency to be shy at parties.
[ترجمه گوگل] من تمایل به خجالتی بودن در مهمانی ها دارم
[ترجمه ترگمان] من تمایل به خجالتی بودن در مهمانی دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He'd had a tendency to tell lies even as a young child.
[ترجمه گوگل] او حتی در کودکی تمایل به دروغ گفتن داشت
[ترجمه ترگمان] او تمایل به دروغ گفتن داشت، حتی به عنوان یک بچه جوان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This clock has a tendency to run fast.
[ترجمه احسان] این ساعت قابلیته سریع راه افتادن را دارد
|
[ترجمه گوگل] این ساعت تمایل به کار سریع دارد
[ترجمه ترگمان] این ساعت تمایل به دویدن سریع دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Babies have a tendency to cry when they're hungry or tired.
[ترجمه حسین شیدایی مهنه] بچه ها تمایل به گریه دارن وقتی که گرسنه یا خسته هستند
|
[ترجمه گوگل] نوزادان زمانی که گرسنه یا خسته هستند تمایل به گریه کردن دارند
[ترجمه ترگمان] بچه ها وقتی گرسنه یا خسته می شوند، تمایل به گریه کردن دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a tendency toward mischief
تمایل به شیطنت

2. a tendency toward socialism
گرایش به سوسیالیسم

3. jaffar's tendency to get fat
استعداد جعفر به چاق شدن

4. the tendency of some writers toward leftist ideas
گرایش برخی نویسندگان به عقاید چپی

5. a homicidal tendency
تمایل به آدمکشی

6. an internal tendency
تمایل باطنی

7. his rustic tendency to talk loud
تمایل دهاتی وار او به بلند حرف زدن

8. the constant tendency of this poet to symbolize
تمایل همیشگی این شاعر به نماد پردازی

9. he has a tendency toward exaggeration
او اهل غلو کردن است.

10. prices tend to show an upward tendency
قیمت ها رو به افزایش هستند.

11. sweaters made of wool yarns may have a tendency to pill
روی ژاکت هایی که از نخ پشم درست شده اند ممکن است گلوله های پشمی به وجود بیاید.

12. There's a growing tendency for women to marry later.
[ترجمه mry adavi] تمایل رو به رشد زنان برای ازدواج دیرتر
|
[ترجمه گوگل]گرایش فزاینده ای برای زنان به ازدواج دیرتر وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک گرایش رو به رشد برای زنان بعد از آن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There's still a tendency to see the issues in black and white.
[ترجمه گوگل]هنوز هم تمایل به دیدن مسائل سیاه و سفید وجود دارد
[ترجمه ترگمان]هنوز هم تمایل به دیدن موضوعات سیاه و سفید وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The tendency towards masochism is however always linked with elements of sadism.
[ترجمه گوگل]گرایش به مازوخیسم همیشه با عناصر سادیسم مرتبط است
[ترجمه ترگمان]با این حال، گرایش به masochism همیشه با عناصر of مرتبط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She has a tendency to generalize from her husband to all men.
[ترجمه گوگل]او تمایل دارد از شوهرش به همه مردان تعمیم دهد
[ترجمه ترگمان]او تمایل دارد که از شوهرش به همه مردان تعمیم یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The party threw out the Trotskyist Militant Tendency.
[ترجمه گوگل]حزب گرایش ستیزه جوی تروتسکیستی را بیرون انداخت
[ترجمه ترگمان]حزب جوانک تروتسکیست را به تعویق انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Pornography is defined by its ` tendency to deprave or corrupt '.
[ترجمه گوگل]هرزه‌نگاری با "تمایل به فساد یا فساد" تعریف می‌شود
[ترجمه ترگمان]Pornography با گرایش به deprave یا فاسد شدن تعریف می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He has a tendency towards pretentiousness.
[ترجمه گوگل]او گرایش به خودنمایی دارد
[ترجمه ترگمان]گرایشی به سوی pretentiousness دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. His tendency to utter acrimonious remarks alienated his roomates.
[ترجمه گوگل]تمایل او به بیان سخنان تند، هم اتاقی هایش را بیگانه می کرد
[ترجمه ترگمان]تمایل او به حرف زدن به خودکشی او را از بین برده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

میل (اسم)
stomach, addiction, bar, desire, liking, tendency, will, shaft, propensity, leaning, goodwill, penchant, relish, axle, rod, bent, vocation, inclining, predilection, zest, hade, milestone, predisposition, proclivity

تمایل (اسم)
hang, addiction, inclination, appetence, appetency, disposition, liking, tendency, sentiment, trend, would, leaning, turn, anxiety, nisus, gust, gravitation, roll, streak, tilt, inclining, recumbency, fantasy, preoccupation, tenor, declination, yen, proclivity

توجه (اسم)
attention, tendency, remark, tent, advertence, consideration, regard, care, notice, advertency, favor, keep, notation, assiduity, tendance, heed, attendance

استعداد (اسم)
susceptibility, aptitude, capacity, amplitude, art, liability, verve, brilliance, tendency, ingenuity, shift, turn, talent, flair, gift, caliber, aptness, property, knack, genius, faculty, predisposition

گرایش (اسم)
inspiration, orientation, tendency, trend, propensity, attitude, tropism, gravitation, ism

زمینه (اسم)
base, ground, tendency, design, basis, setting, root, background, terrain, context, conspectus, theme, sketch, groundwork, outline

علاقه مختصر (اسم)
tendency

تخصصی

[صنعت] گرایش، تمایل
[نساجی] گرایش - تمایل - میل ترکیبی
[ریاضیات] تمایل، استعداد، گرایش، توجه، میل

انگلیسی به انگلیسی

• inclination, leaning, partiality
if there is a tendency for something, it starts happening more often or increases in intensity.
if you have a particular tendency, you are likely to behave in that way.
you can refer to a group of people who share similar but often unpopular political views as a particular tendency.

پیشنهاد کاربران

گرایش. تمایل. میل. رغبت
مثال:
for students, there is a tendency to socialize in the evenings
برای دانش آموزان یک میل و رغبت به معاشرت کردن در شبها وجود دارد.
گرایش
مثال: She has a tendency to procrastinate.
او گرایش به تعویق داشتن دارد.
معنای اصلیش تمایل و خم شدگی هست ولی با توجه به بافت متن معنای "عادت داشتن" استفاده میشود. ( ر. ک. به فعل tend ) :
Dogs have a tendency to bark. ( =dogs usually bark or dogs tend to bark or It's dogs' habit to bark )
Her tendency to forget my name was annoying to me.
گرایش، توجه، استعداد
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : tend
اسم ( noun ) : tendency / tendentiousness
صفت ( adjective ) : tendentious
قید ( adverb ) : tendentiously
There is a certain tendency= نشانه های خاصی وجود دارد که
propensity
گرایش، تمایل
🔸️🔹️For example:
He has a propensity to procrastinate.
Have a tendency to. عادت داشتن به
Have a tendency to =to be get used to =to be on a habit ofعادت داشتن به
my algebra teacher has a tendency to forget the students' names
معلم جبر من عادت دارد که نام دانش آموزان را فراموش کند
Orientation = گرایش
اغلب
گرایش ، میل کردن، تمایل
Tend
گرایش، تمایل
مُد
تمایل.
گرایش
رویکرد
منجر شدن
احتمال داشتن
leaning; movement in a certain direction
گرایش
an aspect of your character that you show by behaving in a particular way
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس