tenant

/ˈtenənt//ˈtenənt/

معنی: اجاره دار، مستاجر، کرایه نشین، اجاره کردن، متصرف بودن
معانی دیگر: (حقوق) متصرف، نشیمند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a person or group that occupies or uses another's house, office, building, or land, esp. in exchange for rent.
مترادف: lodger, occupant
مشابه: lessee, renter, resident, roomer

- Several tenants have complained to the landlord about the mold in their apartments.
[ترجمه گوگل] چندین مستأجر به دلیل کپک در آپارتمان هایشان از صاحبخانه شکایت کرده اند
[ترجمه ترگمان] چندین تن از مستاجران به کاروانسرا دار شکایت کرده اند که در آپارتمان آن ها قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an inhabitant or occupant of a particular place.
مترادف: inhabitant, occupant, resident
مشابه: citizen, landholder, lodger, settler

- The flooding forced all the tenants of the area to evacuate.
[ترجمه گوگل] سیل همه مستاجران منطقه را مجبور به تخلیه کرد
[ترجمه ترگمان] سیل همه ساکنان منطقه را وادار به تخلیه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in law, a person who legally holds or owns land, buildings, or other property.
مترادف: landholder, landowner
مشابه: landlord, occupant, owner

- As the tenant of the property, he is required to pay the county taxes.
[ترجمه گوگل] وی به عنوان مستاجر ملک ملزم به پرداخت مالیات شهرستان می باشد
[ترجمه ترگمان] به عنوان مستاجر این ملک، او باید مالیات بخش را بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tenants, tenanting, tenanted
• : تعریف: to hold, occupy, or use as a tenant; inhabit.
مترادف: lease, rent
مشابه: inhabit, occupy
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: tenantless (adj.)
• : تعریف: to occupy a place as a tenant; live or dwell (usu. fol. by in).
مترادف: lease, rent
مشابه: dwell, live, reside, room

جمله های نمونه

1. the tenant shall be responsible for rectifying all damages
مستاجر مسئول برطرف کردن کلیه ی خسارات خواهد بود.

2. to give a tenant notice
به مستاجر اخطار تخلیه دادن

3. Are you an owner - occupier or a tenant?
[ترجمه گوگل]آیا شما مالک هستید - متصرف یا مستاجر؟
[ترجمه ترگمان]تو یه مستاجر - یا مستاجر؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The tenant received two month's notice.
[ترجمه گوگل]مستاجر دو ماه اخطار دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]مستاجر دو ماه وقت دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Rents are individually negotiated between landlord and tenant.
[ترجمه گوگل]اجاره به صورت جداگانه بین موجر و مستاجر مذاکره می شود
[ترجمه ترگمان]اجاره ها به تنهایی بین صاحبخانه و مستاجر مورد مذاکره قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This allowed tenant farmers to buy land on easy terms .
[ترجمه گوگل]این به کشاورزان مستاجر اجازه داد تا زمین را با شرایط آسان خریداری کنند
[ترجمه ترگمان]این به کشاورزان اجازه می داد زمین را با شرایط آسان بخرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The judge made a possession order against the tenant.
[ترجمه گوگل]قاضی حکم تصرف مستأجر را صادر کرد
[ترجمه ترگمان]قاضی به مستاجر دستور داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The desk was left by the previous tenant.
[ترجمه گوگل]میز را مستاجر قبلی گذاشته بود
[ترجمه ترگمان]مستاجر قبلی میز را ترک کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A tenant may have a right of first refusal if a property is offered for sale.
[ترجمه گوگل]اگر ملکی برای فروش عرضه شود، مستاجر ممکن است حق تقدم داشته باشد
[ترجمه ترگمان]در صورتی که ملک برای فروش پیشنهاد شود، یک مستاجر می تواند حق امتناع از هرگونه امتناع را داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The tenant is legally required to indemnify the landlord for any damage caused to the property.
[ترجمه گوگل]مستاجر قانوناً موظف است هر گونه خسارت وارده به ملک را به صاحبخانه جبران کند
[ترجمه ترگمان]مستاجر باید به طور قانونی به جبران خسارت وارده به ملک برای هر گونه خسارت ناشی از این ملک، غرامت بپردازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The tenant was evicted from his flat by the landlord for not paying his rent.
[ترجمه گوگل]مستاجر به دلیل عدم پرداخت اجاره بها توسط صاحبخانه از آپارتمانش بیرون شد
[ترجمه ترگمان]مستاجر از منزل او بیرون رانده شد و اجاره خانه را نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A clause in the agreement provides that the tenant shall pay for repairs to the building.
[ترجمه گوگل]یک بند در قرارداد مقرر می کند که مستاجر باید هزینه تعمیرات ساختمان را بپردازد
[ترجمه ترگمان]یک شرط در این توافقنامه نشان می دهد که مستاجر باید هزینه تعمیرات ساختمان را پرداخت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The tenant was dispossessed for not paying his rent.
[ترجمه گوگل]مستاجر به دلیل پرداخت نکردن اجاره بها خلع ید شد
[ترجمه ترگمان]اجاره دار بود که پولش را نمی داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her tenant left, bag and baggage, without paying the rent.
[ترجمه گوگل]مستاجرش با کیف و چمدانش بدون پرداخت اجاره خانه رفت
[ترجمه ترگمان]مستاجر، کیف و چمدان را، بدون پرداخت اجاره خانه، ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The decorating was done by a previous tenant.
[ترجمه گوگل]تزئینات توسط مستاجر قبلی انجام شده است
[ترجمه ترگمان]تزیین تزیین را مستاجر قبلی انجام داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اجاره دار (اسم)
tenant, landholder, lessee, leaseholder

مستاجر (اسم)
renter, occupant, lodger, sharecropper, tenant, leaseholder, roomer, socager

کرایه نشین (اسم)
tenant

اجاره کردن (فعل)
fee, lease, rent, tenant

متصرف بودن (فعل)
possess, tenant

تخصصی

[حقوق] مستأجر، کرایه نشین، منتفع

انگلیسی به انگلیسی

• lodger, occupant, resident; renter; one who possesses lands or property, landlord
rent; inhabit, occupy
a tenant is someone who pays rent for the place they live in, or for land or buildings that they use.

پیشنهاد کاربران

[فناوری - فرهنگ واژگان تخصصی مایکروسافت] سازمان، اجاره کننده
مولفه
مستاجر
We are tenant
ما مستاجریم
Landlord صاحب خانه
They are landlord
مستاجر
مستأجر، کاربر

بپرس