tenacity

/təˈnæsəti//tɪˈnæsɪti/

معنی: چسبندگی، سختی، سفتی، سر سختی، اصرار
معانی دیگر: محکمی، استحکام

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the quality or condition of being tenacious.
مترادف: hardiness, strength, tenaciousness, toughness
مشابه: grit, nerve, persistence, power, resilience, vigor, zeal

- She never lost sight of her goal, and that tenacity is something I admire.
[ترجمه گوگل] او هرگز هدف خود را از دست نداد، و این سرسختی چیزی است که من آن را تحسین می کنم
[ترجمه ترگمان] او هرگز هدف خود را از دست نداده و این سرسختی چیزی است که من تحسینش می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Good luck is another name for tenacity of purpose.
[ترجمه گوگل]موفق باشید نام دیگری برای سرسختی در هدف است
[ترجمه ترگمان]شانس خوب، نام دیگری برای سرسختی هدف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Tenacity is the bridge to success.
[ترجمه الهه] قاطعیت پلی برای موفقیت است
|
[ترجمه گوگل]سرسختی پل موفقیت است
[ترجمه ترگمان]tenacity پل موفقیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They competed with skill and tenacity.
[ترجمه گوگل]آنها با مهارت و سرسختی به رقابت پرداختند
[ترجمه ترگمان]آن ها با مهارت و سرسختی رقابت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She succeeded by virtue of her tenacity rather than her talent.
[ترجمه گوگل]او به دلیل سرسختی و نه استعدادش موفق شد
[ترجمه ترگمان]به جای استعدادش موفق شده بود، به خاطر tenacity او موفق شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Talent, hard work and sheer tenacity are all crucial to career success.
[ترجمه گوگل]استعداد، سخت کوشی و سرسختی محض برای موفقیت شغلی بسیار مهم هستند
[ترجمه ترگمان]استعداد، کار سخت و سرسختی محض برای موفقیت شغلی بسیار مهم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And they have the tenacity so important in accomplishing anything of value.
[ترجمه گوگل]و آنها سرسختی بسیار مهم در انجام هر کاری ارزشمند دارند
[ترجمه ترگمان]و آن ها سرسختی بسیار مهمی در دستیابی به هر چیزی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Here are fine reminders of the tenacity of the Baroque style.
[ترجمه گوگل]در اینجا یادآوری خوبی از سرسختی سبک باروک است
[ترجمه ترگمان]در اینجا یادآور خوبی از سرسختی سبک باروک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What this illustrates is the tenacity of testators towards formulae which they believe increase the chances of their dispositions being observed.
[ترجمه گوگل]آنچه این نشان می‌دهد، سرسختی وصیت‌کنندگان نسبت به فرمول‌هایی است که به عقیده آنها، احتمال رعایت حالات آنها را افزایش می‌دهد
[ترجمه ترگمان]آنچه که این تصویر نشان می دهد سرسختی of نسبت به فرمولی است که به باور آن ها شانس of را افزایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The next question is the tenacity of a trust in the event of insolvency.
[ترجمه گوگل]سؤال بعدی، استحکام تراست در صورت ورشکستگی است
[ترجمه ترگمان]سوال بعدی، سرسختی یک اعتماد در رویداد ورشکستگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He showed great fortitude and tenacity in carrying on his professional work in spite of adversity resulting from enemy action.
[ترجمه گوگل]او در ادامه کار حرفه ای خود با وجود ناملایمات ناشی از اقدام دشمن، استقامت و استقامت زیادی از خود نشان داد
[ترجمه ترگمان]او با وجود بدبختی ناشی از اقدام دشمن، قدرت و پایداری زیادی را در حمل و کار حرفه ای خود نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I always admired him for his tenacity of purpose and dedication - and envied his super brain-power.
[ترجمه گوگل]من همیشه او را به خاطر هدفمندی و فداکاری اش تحسین می کردم - و به قدرت فوق العاده مغزش حسادت می کردم
[ترجمه ترگمان]من همیشه او را به خاطر سرسختی و فداکاری تحسین می کردم و به قدرت فوق العاده او رشک می بردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Lack of tenacity could be a more accurate diagnosis.
[ترجمه گوگل]عدم سرسختی می تواند تشخیص دقیق تری باشد
[ترجمه ترگمان]فقدان سرسختی می تواند یک تشخیص دقیق تر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Vigour and tenacity, however, were softened by a talent for propaganda and persuasion.
[ترجمه گوگل]با این حال، نشاط و سرسختی با استعداد تبلیغ و متقاعدسازی نرم شد
[ترجمه ترگمان]با این حال، سرسختی و سرسختی با استعداد تبلیغاتی و متقاعد کردن نرم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They have largely vindicated his belief in the tenacity of national identities and the superficiality of ideological systems.
[ترجمه گوگل]آنها تا حد زیادی اعتقاد او را به استحکام هویت های ملی و سطحی بودن نظام های ایدئولوژیک اثبات کرده اند
[ترجمه ترگمان]آن ها تا حد زیادی اعتقاد خود را به سرسختی هویت های ملی و the سیستم های ایدئولوژیکی خنثی کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چسبندگی (اسم)
stick, adherence, cohesion, tenacity, pastiness

سختی (اسم)
resistance, hardship, privation, rigor, intensity, calamity, distress, severity, violence, tenacity, adversity, hardness, difficulty, trouble, discomfort, rigidity, inclemency, solidity, intension, obstruction, complication, problem, cumber, implacability, inexorability, inflexibility, rigorism

سفتی (اسم)
tension, tenacity, hardness, density, rigidity, solidity, firmness, stiffness, tightness, fastness, toughness

سر سختی (اسم)
tenacity, subsistence, obstinacy, endurance, recalcitrance, recalcitrancy, pertinacity

اصرار (اسم)
persistence, perseverance, tenacity, importunity, persistency, insistence, yen, insistency

تخصصی

[نساجی] قوام - پایداری - استحکام الیاف - استحکام ویژه - قدرت مخصوص
[پلیمر] استحکام کششی(نساجی)، قدرت الیاف بر واحد شماره نخ

انگلیسی به انگلیسی

• clutching, grasping; stubbornness

پیشنهاد کاربران

Tenacity refers to the quality of being persistent and determined in achieving a goal or maintaining a course of action. It is often associated with a strong will and unwavering resolve.
کیفیت استمرار و مصمم بودن در دستیابی به یک هدف یا حفظ یک مسیر عمل.
...
[مشاهده متن کامل]

اغلب با یک اراده قوی و عزم تزلزل ناپذیر همراه است، سر سختی، پشتکار
مثال؛
Tenacity is what separates successful entrepreneurs from others.
In a discussion about personal growth, someone might say, “Cultivating tenacity is crucial for overcoming challenges and reaching your full potential. ”
A coach might praise a player’s tenacity, saying, “Their never - give - up attitude is inspiring to the whole team. ”

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : tenacity
صفت ( adjective ) : tenacious
قید ( adverb ) : tenaciously
جزمیت ، حتمی ، غیر محتمل ( روانشناسی )
سرسختی
پشتکار
پیگیری ، پیگیر بودن
ممارست ( در انجام کاری )

پافشاری
مصری، یکدندگی

بپرس