صفت ( adjective )
مشتقات: tenaciously (adv.), tenaciousness (n.)
مشتقات: tenaciously (adv.), tenaciousness (n.)
• (1) تعریف: tending to cling to another substance or surface; adhesive; sticky.
• مترادف: adhesive, gluey, sticky
• مشابه: adherent, fast, gummy
• مترادف: adhesive, gluey, sticky
• مشابه: adherent, fast, gummy
- Glue is a tenacious substance.
[ترجمه گوگل] چسب یک ماده مقاوم است
[ترجمه ترگمان] چسب یک ماده سرسخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چسب یک ماده سرسخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: holding on or tending to hold on strongly or persistently (sometimes fol. by of).
• مترادف: persevering, persistent, pertinacious
• مشابه: enduring, resolute, steadfast
• مترادف: persevering, persistent, pertinacious
• مشابه: enduring, resolute, steadfast
- That simply being cold can cause one to catch a cold is a false but tenacious idea.
[ترجمه گوگل] اینکه سرماخوردگی می تواند باعث سرماخوردگی فرد شود، ایده ای نادرست اما سرسخت است
[ترجمه ترگمان] این که فقط سرد بودن می تواند باعث شود فرد سرما بخورد، یک ایده غلط اما سرسخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این که فقط سرد بودن می تواند باعث شود فرد سرما بخورد، یک ایده غلط اما سرسخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The elders of the village were tenacious of the old ways.
[ترجمه دکتر اچ] ریش سفیدان روستا به شیوه های قدیمی مصر بودند|
[ترجمه گوگل] بزرگان روستا به شیوه های قدیمی سرسخت بودند[ترجمه ترگمان] بزرگان روستا به روش های قدیمی سرسخت بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- If you are tenacious, you may realize a dream that seems impossible.
[ترجمه گوگل] اگر سرسخت باشید، ممکن است رویایی را درک کنید که غیرممکن به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان] اگر سرسخت هستید، ممکن است رویایی را درک کنید که غیر ممکن به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اگر سرسخت هستید، ممکن است رویایی را درک کنید که غیر ممکن به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: holding firmly together; not readily separated; cohesive.
• مترادف: cohesive
• مشابه: fused, sticking
• مترادف: cohesive
• مشابه: fused, sticking
• (4) تعریف: retentive, as a person's memory.
• مترادف: retentive
• مترادف: retentive