اسم ( noun )
مشتقات: temptational (adj.)
مشتقات: temptational (adj.)
• (1) تعریف: the act or an instance of tempting, or the condition of being tempted.
• مشابه: allure
• مشابه: allure
- Her doctor had told her to avoid salt, but the chips looked so delicious that she gave in to temptation.
[ترجمه شان] پزشکش به او گفته بود که از ( خوردن ) نمک پرهیز کند، اما این چیپس آنقدر خوشمزه به نظر می رسید که به وسوسه خوردنش تن داد.|
[ترجمه گوگل] دکترش به او گفته بود که از نمک دوری کند، اما چیپس آنقدر خوشمزه به نظر می رسید که او تسلیم وسوسه شد[ترجمه ترگمان] دکتر به او گفته بود که از نمک پرهیز کند، اما چیپس به قدری خوش مزه به نظر می رسید که به وسوسه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: something or someone that tempts.