temporize

/ˈtempəˌraɪz//ˈtempəraɪz/

معنی: وقت گذراندن، بدفع الوقت گذراندن
معانی دیگر: ابن الوقت بودن، فرصت طلبی کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: temporizes, temporizing, temporized
مشتقات: temporizingly (adv.), temporization (n.), temporizer (n.)
(1) تعریف: to be indecisive or delay acting, as in order to gain time or avoid conflict.
مشابه: hesitate, stall

- The company was not returning her calls after her encouraging job interview and she suspected they were temporizing, perhaps hoping to conduct more interviews before making their final decision.
[ترجمه گوگل] شرکت تماس‌های او را پس از مصاحبه شغلی تشویق‌کننده‌اش پاسخ نمی‌داد و او مشکوک بود که آنها موقتی هستند، شاید امیدوار بود که قبل از تصمیم‌گیری نهایی، مصاحبه‌های بیشتری انجام دهد
[ترجمه ترگمان] این شرکت تماس ها را پس از تشویق مصاحبه شغلی اش باز نکرد و او مظنون بود که آن ها temporizing هستند، شاید امیدوار باشند قبل از تصمیم گیری نهایی مصاحبه بیشتری انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to draw out discussions or negotiations in order to gain time.
مشابه: stall

(3) تعریف: to behave or act in a manner appropriate to the time or circumstances, rather than according to personal beliefs or principles.

(4) تعریف: to yield to prevailing conditions; compromise.

جمله های نمونه

1. They are still temporizing in the face of what can only be described as a disaster.
[ترجمه گوگل]آنها هنوز در مواجهه با آنچه که فقط می توان به عنوان یک فاجعه توصیف کرد، موقتی هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها هنوز در مواجهه با آنچه که تنها می تواند به عنوان یک فاجعه توصیف شود در حال temporizing هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. 'Not exactly, sir,' temporized Sloan.
[ترجمه گوگل]اسلون موقتاً گفت: «نه دقیقاً قربان
[ترجمه ترگمان] دقیقا نه، قربان، اسلون اسلون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She would balance and temporize endlessly before reaching a decision.
[ترجمه گوگل]او قبل از تصمیم گیری بی وقفه متعادل می شد و موقتاً معطل می شد
[ترجمه ترگمان]او قبل از اینکه تصمیمی بگیرد، مرتبا تعادل خود را حفظ می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The stalemate allowed Pyongyang to temporize untiltheendofthe Bush administration and set up a new roundofprovocation.
[ترجمه گوگل]این بن بست به پیونگ یانگ اجازه داد تا تا پایان دولت بوش موقتاً کار کند و دور جدیدی از تحریک را ترتیب دهد
[ترجمه ترگمان]این بن بست به پیونگ یانگ اجازه داد تا دولت بوش را منحل کرده و یک roundofprovocation جدید برپا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I can't permit you to temporize any longer.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم به شما اجازه بدهم که بیشتر وقت بگذارید
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم بیش از این temporize را تحمل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. EPA had attempted to temporize by allowing California to take " reasonable extra efforts " to comply.
[ترجمه گوگل]سازمان حفاظت محیط زیست تلاش کرده بود با اجازه دادن به کالیفرنیا برای انجام "تلاش های بیشتر معقول" برای رعایت این موارد، موقتی کند
[ترجمه ترگمان]EPA با اجازه دادن به کالیفرنیا برای انجام \"تلاش بیشتر\" تلاش کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Celia had decided long ago she would never temporize on that.
[ترجمه گوگل]سلیا مدتها پیش تصمیم گرفته بود که هرگز در این مورد کوتاهی نکند
[ترجمه ترگمان]سل یا مدت ها پیش تصمیم گرفته بود که این کار را تحمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Does a good carver temporize to carve his seal?
[ترجمه گوگل]آیا یک منبت کار خوب برای حک کردن مهر خود موقتاً وقت می گذارد؟
[ترجمه ترگمان]a خوش داره که seal رو درست کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As a member of WTO, China should temporize and advance its Greenness building in order to perfect quickly China"s law system of Green barrier. "
[ترجمه گوگل]به عنوان یکی از اعضای سازمان تجارت جهانی، چین باید ساختمان سبز خود را موقتاً توسعه داده و به منظور تکمیل سریع سیستم حقوقی مانع سبز چین، توسعه دهد
[ترجمه ترگمان]چین به عنوان یک عضو سازمان تجارت جهانی باید ساختمان greenness را پیش ببرد تا به سرعت سیستم قانون سبز چین را کامل کند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We can find the way out of bureaucracy only when we temporize and manage well the relations between the country and the society and facilitate the progress both.
[ترجمه گوگل]ما زمانی می توانیم راه برون رفت از بوروکراسی را پیدا کنیم که روابط بین کشور و جامعه را موقتی و خوب مدیریت کنیم و پیشرفت هر دو را تسهیل کنیم
[ترجمه ترگمان]تنها زمانی می توانیم راه دور از بوروکراسی پیدا کنیم و روابط بین کشور و جامعه را مدیریت کنیم و پیشرفت هر دو را تسهیل کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وقت گذراندن (فعل)
niggle, idle, piddle, temporalize, temporize

بدفع الوقت گذراندن (فعل)
stand off, temporalize, temporize

انگلیسی به انگلیسی

• fit oneself to the time constraints; put off, postpone; evade a decision, avoid an answer (also temporise)
if you temporize, you keep talking about or keep doing something unimportant, in order to delay making a decision or stating your real opinion; a formal word.

پیشنهاد کاربران

معنی توصیفی داره، به تاخیر انداختن تصمیم یا پاسخگویی، به منظور به دست آوردن زمان بیشتر
به نظرم معنی طفره رفتن یا از زیر جواب در رفتن نمیده
طفره رفتن از پاسخ
از زیر جواب در رفتن
از پاسخ گویی فرار کردن

بپرس