صفت ( adjective )
• : تعریف: of brief or limited duration; impermanent.
• مترادف: impermanent, passing, short-term
• متضاد: chronic, continuous, fast, lasting, permanent, perpetual
• مشابه: acting, adjunct, brief, ephemeral, fleeting, fly-by-night, fugitive, short-lived, transient, transitory
• مترادف: impermanent, passing, short-term
• متضاد: chronic, continuous, fast, lasting, permanent, perpetual
• مشابه: acting, adjunct, brief, ephemeral, fleeting, fly-by-night, fugitive, short-lived, transient, transitory
- My job is temporary, so I'll have to look for another soon.
[ترجمه محمد] کار من موقتی است، بنابراین باید دنبال یکی دیگر بگردم|
[ترجمه ۸۴] شغل من موقتی است. پس به زودی کار دیگری داشته باشم|
[ترجمه Sara] مای جاب ایز تمپریری، سو آیل هو تو لوک فو اِنُدِ سون|
[ترجمه گوگل] کار من موقتی است، بنابراین به زودی باید دنبال دیگری بگردم[ترجمه ترگمان] کار من موقتی است، بنابراین به زودی باید دنبال یکی دیگر بگردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I felt better when she told me the situation was only temporary.
[ترجمه بهروز] وقتی به من گفت که اوضاع موقتی و گذرا بوده است احساس بهتری پیدا کردم|
[ترجمه Mohammad Kiani] وقتی بهم گفت این وضعیت زودگذره احساس بهتری داشتم|
[ترجمه گوگل] وقتی به من گفت که این وضعیت فقط موقتی است، احساس بهتری داشتم[ترجمه ترگمان] وقتی به من گفت اوضاع موقتی است، حالم بهتر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They're living in temporary housing until their home is rebuilt.
[ترجمه بهروز] آن ها تا زمان بازسازی خانه شان در مسکن موقت زندگی می کنند.|
[ترجمه گوگل] آنها در خانه های موقت زندگی می کنند تا زمانی که خانه شان بازسازی شود[ترجمه ترگمان] آن ها در خانه های موقت زندگی می کنند تا زمانی که خانه آن ها بازسازی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
حالات: temporaries
مشتقات: temporarily (adv.), temporariness (n.)
حالات: temporaries
مشتقات: temporarily (adv.), temporariness (n.)
• : تعریف: a person, usu. an office worker, employed for a limited time only.
• مشابه: casual, replacement, stand-in, substitute
• مشابه: casual, replacement, stand-in, substitute
- We hired a temporary while our receptionist was on vacation.
[ترجمه گوگل] زمانی که مسئول پذیرش ما در تعطیلات بود، یک نفر موقت استخدام کردیم
[ترجمه ترگمان] ما یه زمانی موقت رو استخدام کردیم در حالی که receptionist توی تعطیلات بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما یه زمانی موقت رو استخدام کردیم در حالی که receptionist توی تعطیلات بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید