temporal lobe

جمله های نمونه

1. George has tried stimulating the right temporal lobe while showing patients such actors' faces depicting a standard emotion like disgust.
[ترجمه گوگل]جورج سعی کرده لوب گیجگاهی سمت راست را تحریک کند در حالی که چهره بازیگرانی را به بیماران نشان می دهد که احساسات استانداردی مانند انزجار را به تصویر می کشند
[ترجمه ترگمان]جورج تلاش کرده است که لوب گیجگاهی را تحریک کند در حالی که نشان می دهد بیمارانی که چنین actors را نشان می دهند، احساس یک احساس استاندارد مثل تنفر را نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Then George applied the stimulating current to the temporal lobe, just below the motor and speech areas.
[ترجمه گوگل]سپس جورج جریان تحریک کننده را به لوب تمپورال، درست زیر نواحی حرکتی و گفتاری اعمال کرد
[ترجمه ترگمان]سپس جورج جریان محرک را به بخش موقتی، درست زیر بخش موتور و سخنرانی اعمال کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Cortical neurons are often silent-George often sees human temporal lobe neurons that respond at rates slower than once per second.
[ترجمه گوگل]نورون های قشری اغلب ساکت هستند - جورج اغلب نورون های لوب گیجگاهی انسان را می بیند که با سرعت کمتر از یک بار در ثانیه پاسخ می دهند
[ترجمه ترگمان]نورون های cortical اغلب خاموش هستند - جورج اغلب نورون های لوب گیجگاهی را می بیند که نسبت به هر ثانیه کندتر واکنش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Yet it has many reciprocal connections to the temporal lobe and the parietal lobe, big pipelines through the white matter.
[ترجمه گوگل]با این حال، اتصالات متقابل زیادی به لوب تمپورال و لوب جداری دارد، خطوط لوله بزرگی که از ماده سفید عبور می کنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، ارتباط متقابل بسیاری با لوب گیجگاهی و بخش آهیانه ای و خطوط لوله بزرگ از طریق ماده سفید دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The right temporal lobe is particularly interested in the emotional content of the facial expression.
[ترجمه گوگل]لوب گیجگاهی راست به ویژه به محتوای عاطفی حالات صورت علاقه مند است
[ترجمه ترگمان]لوب گیجگاهی می تواند به طور خاص به محتوای احساسی حالت چهره توجه داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The front of the temporal lobe is thought to be involved with storing biographical information and proper names.
[ترجمه گوگل]تصور می‌شود که قسمت جلوی لوب گیجگاهی با ذخیره اطلاعات زندگی‌نامه و نام‌های مناسب مرتبط است
[ترجمه ترگمان]پیش از این تصور می شود که قسمت جلوی لوب گیجگاهی می تواند حاوی ذخیره اطلاعات زندگی نامه ای و نام مناسب باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The next Saturday, there was another temporal lobe contusion patient.
[ترجمه گوگل]شنبه بعد، یک بیمار کوفتگی لوب گیجگاهی دیگر وجود داشت
[ترجمه ترگمان]شنبه بعد، یکی دیگر از بیماران contusion لوب گیجگاهی هم وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Automatisms can originate from almost anywhere in the temporal lobe, but seldom from any other part of the brain.
[ترجمه گوگل]اتوماتیسم‌ها می‌توانند تقریباً از هر نقطه‌ای از لوب گیجگاهی سرچشمه بگیرند، اما به ندرت از هر بخش دیگری از مغز
[ترجمه ترگمان]Automatisms تقریبا از هر جایی در لوب گیجگاهی می تواند نشات بگیرد اما به ندرت از قسمت های دیگر مغز نشات می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The blood flow to the tip of the temporal lobe does increase in studies of anticipatory anxiety.
[ترجمه گوگل]جریان خون به نوک لوب تمپورال در مطالعات مربوط به اضطراب پیش‌بینی افزایش می‌یابد
[ترجمه ترگمان]جریان خون به نوک لوب گیجگاهی می تواند در مطالعات of پیش بینی افزایش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Some changes in temporal lobe function may be more permanent.
[ترجمه گوگل]برخی تغییرات در عملکرد لوب تمپورال ممکن است دائمی تر باشد
[ترجمه ترگمان]برخی تغییرات در عملکرد بخش موقتی ممکن است more باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I can hardly wait to hear about left temporal lobe epileptics.
[ترجمه گوگل]من به سختی منتظر شنیدن در مورد صرع لوب تمپورال چپ هستم
[ترجمه ترگمان]من به سختی می توانم صبر کنم تا در مورد لوب گیجگاهی میانی صحبت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The tentative diagnosis was temporal lobe epilepsy which affected his personality.
[ترجمه گوگل]تشخیص آزمایشی صرع لوب گیجگاهی بود که بر شخصیت او تأثیر گذاشت
[ترجمه ترگمان]تشخیص آزمایشی صرع لوب گیجگاهی بود که شخصیت او را تحت تاثیر قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The temporal lobe was severely damaged.
[ترجمه گوگل]لوب تمپورال به شدت آسیب دیده بود
[ترجمه ترگمان]بخش موقتی به شدت آسیب دیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Anatomic lesions in KBS involve the bilateral temporal lobe.
[ترجمه گوگل]ضایعات آناتومیک در KBS لوب تمپورال دو طرفه را درگیر می کند
[ترجمه ترگمان]ضایعات Anatomic در KBS شامل لوب گیجگاهی دو جانبه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• (anatomy) each of the two lobes of the brain located beneath the temples

پیشنهاد کاربران

لَپ گیجگاهی ( اسم ) : لَپ بالای گوش در هر نیمکره مغزی
لوب ( بخش ) گیج گاهی مغز ( سمت شقیقه ها )
temporal lobe
بخش موقتی
بخش کوتاه مدتی
قطعه گیجگاهی
لوب گیجگاهی

بپرس