temporal bone

/ˈtempərəlˈboʊn//ˈtempərəlbəʊn/

استخوان گیجگاهی، استخوان شقیقه (رجوع شود به: skull)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one of two compound bones that form the base and sides of the skull.

جمله های نمونه

1. Otosclerosis is a progressive degenerative condition of the temporal bone which can result in hearing loss.
[ترجمه گوگل]اتواسکلروز یک وضعیت پیشرونده دژنراتیو استخوان تمپورال است که می تواند منجر به کاهش شنوایی شود
[ترجمه ترگمان]Otosclerosis یک بیماری پیشرونده و پیشرونده از استخوان موقتی است که می تواند منجر به از دست دادن شنوایی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The ear cancer was treated by subtotal temporal bone resection.
[ترجمه گوگل]سرطان گوش با رزکسیون ساب توتال استخوان تمپورال درمان شد
[ترجمه ترگمان]سرطان گوشش با resection استخوان زمانی subtotal درمان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The ear cancer was treated subtotal temporal bone resection.
[ترجمه گوگل]سرطان گوش تحت درمان رزکسیون ساب کل استخوان تمپورال قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]سرطان گوش با resection استخوان موقتی درمان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Objective:To study the styloid of temporal bone and their relation with the surrounding structures, providing anatomic data for clinical diagnosis and treatment of belemnoid syndrome.
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه استیلوئید استخوان تمپورال و ارتباط آن با ساختارهای اطراف، ارائه داده های آناتومیک برای تشخیص بالینی و درمان سندرم بلمنوئید
[ترجمه ترگمان]هدف: مطالعه اثرات استخوان زمانی و رابطه آن ها با ساختارهای اطراف، فراهم کردن داده های بالینی برای تشخیص بالینی و درمان سندرم belemnoid
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Objective To study the function of curing redueible temporal bone displacement with stable bite plate.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه عملکرد درمان جابجایی استخوان تمپورال قابل برگشت با صفحه بایت پایدار
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه تابع درمان جابجایی استخوان موقتی با صفحه گازی ثابت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Typical symptoms of metastatic carcinoma of the temporal bone include hearing loss, paralysis of facial nerve, earache, vestibular symptoms and preauricular swelling.
[ترجمه گوگل]علائم معمول کارسینوم متاستاتیک استخوان تمپورال شامل کاهش شنوایی، فلج عصب صورت، گوش درد، علائم دهلیزی و تورم پیش گوش است
[ترجمه ترگمان]نشانه های معمول of metastatic استخوان زمانی شامل از دست دادن شنوایی، فلج اعصاب صورت، earache، علائم شنوایی و ورم پستان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Conclusion The thin section collodion anatomy of temporal bone area, combined with the images of HRCT can clearly delineate the details of facial recess and its relative structures.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری آناتومی کلودیون بخش نازک ناحیه استخوان تمپورال، همراه با تصاویر HRCT می‌تواند به وضوح جزئیات فرورفتگی صورت و ساختارهای نسبی آن را مشخص کند
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری بخش لاغر تشریح بخش استخوان زمانی، ترکیب با تصاویر of می تواند به روشنی جزئیات تنفس صورت و ساختار نسبی آن را تعیین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Battle's sign in temporal bone trauma.
[ترجمه گوگل]نشانه نبرد در ترومای استخوان تمپورال
[ترجمه ترگمان]علامت جنگ در ضربه روحی استخوان زمانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Findings: Relatively homogeneous ground-glass appearance and expansion of right temporal bone and greater wing of the sphenoid bone. No overt bony destruction.
[ترجمه گوگل]یافته‌ها: ظاهر شیشه‌ای نسبتاً همگن و انبساط استخوان تمپورال راست و بال بزرگ‌تر استخوان اسفنوئید بدون تخریب آشکار استخوانی
[ترجمه ترگمان]یافته ها: ظاهر glass نسبتا همگن و انبساط استخوان موقتی راست و بال های بزرگ تر استخوان sphenoid یک تخریب استخوانی آشکار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Results The male outnumbered female in this group. Cranial bones were involved in the sequence of temporal bone(8 cases), parietal bone (3 cases), occipital bone (2 cases), and frontal bone (1 case).
[ترجمه گوگل]ResultsThe مرد در این گروه بیشتر از زن است استخوان های جمجمه در توالی استخوان تمپورال (8 مورد)، استخوان جداری (3 مورد)، استخوان پس سری (2 مورد) و استخوان پیشانی (1 مورد) درگیر بودند
[ترجمه ترگمان]نتایج تعداد مردان در این گروه بیشتر بود استخوان های Cranial در توالی استخوان زمانی (۸ مورد)، استخوان آهیانه (۳ مورد)، استخوان پس سر (۲ مورد)و استخوان قدامی (۱ مورد)دخیل بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This article summarizes the possibility, necessity and danger in low dose MSCT of the temporal bone.
[ترجمه گوگل]این مقاله احتمال، ضرورت و خطر در MSCT با دوز پایین استخوان تمپورال را خلاصه می کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله امکان، ضرورت و خطر در دوزهای کم استخوان موقتی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective : To explore the clinical manifestation, diagnosis, differential diagnosis and treatment of temporal bone ( GCTTB ).
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی تظاهرات بالینی، تشخیص، تشخیص افتراقی و درمان استخوان تمپورال (GCTTB)
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی علایم بالینی، تشخیص، تشخیص افتراقی و درمان استخوان موقتی (GCTTB)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Methods Fifty adults(100 sides) skulls were measured by slide gaud, and observed course, situation and structure character of carotid canal in petrosal apex of temporal bone in 63 sides.
[ترجمه گوگل]MethodsFifty بزرگسالان (100 طرف) جمجمه توسط slide gaud اندازه گیری شد، و مسیر، وضعیت و ساختار کانال کاروتید در راس پتروزال استخوان تمپورال در 63 طرف مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]روش های ۵۰ بزرگ سال (۱۰۰ طرف)با لغزش gaud اندازه گیری شدند و مسیر، ویژگی ساختار و ساختار مجرای carotid در راس خاره ای بالایی استخوان زمانی در ۶۳ طرف اندازه گیری شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Radiation therapy for malignant head and neck tumors often involve the region of ear. The complications may cover a spectrum form otitis externa to osteoradionecrosis of the temporal bone.
[ترجمه گوگل]پرتودرمانی برای تومورهای بدخیم سر و گردن اغلب ناحیه گوش را درگیر می کند این عوارض ممکن است طیفی از اوتیت خارجی تا استئورادیونکروز استخوان تمپورال را پوشش دهد
[ترجمه ترگمان]درمان پرتو برای تومورهای بدخیم و تومورهای گردنی، اغلب ناحیه گوش را شامل می شود این مشکلات ممکن است طیف وسیعی از اشکال را تحت پوشش قرار دهند تا استخوان موقتی را از بین ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• (anatomy) either of the pair of bones that form part of the side of the skull

پیشنهاد کاربران

استخوان گیجگاهی ( اسم ) : یکی از استخوان هایی که کناره ها و پایه جمجمه را تشکیل می دهند.

بپرس