tempering

جمله های نمونه

1. The child remained under the table in a temper until his father came home.
[ترجمه گوگل]بچه با خوی زیر میز ماند تا اینکه پدرش به خانه آمد
[ترجمه ترگمان]کودک تا زمانی که پدرش به خانه بازگشت، زیر میز ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She broke the plates in a fit of temper.
[ترجمه گوگل]او بشقاب‌ها را با عصبانیت شکست
[ترجمه ترگمان]او با عصبانیت بشقاب ها را شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She loses her temper at / on the slightest provocation.
[ترجمه گوگل]او در / با کوچکترین تحریک عصبانیت خود را از دست می دهد
[ترجمه ترگمان]او با کم ترین تحریک خشم خود را از دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I'm having extreme difficulty in not losing my temper with her.
[ترجمه گوگل]من برای از دست ندادن عصبانیت خود با او بسیار مشکل دارم
[ترجمه ترگمان]خیلی مشکل دارم که با او از کوره در نروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His bad temper was aggravated by his headache.
[ترجمه گوگل]بدخلقی او با سردردش تشدید شد
[ترجمه ترگمان]از سردردش شدید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He's been sent on an anger management course to help him control his temper.
[ترجمه گوگل]او به یک دوره مدیریت خشم فرستاده شده است تا به او کمک کند خلق و خوی خود را کنترل کند
[ترجمه ترگمان]او به یک دوره مدیریت خشم فرستاده شد تا به او کمک کند کنترل اعصابش را کنترل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Father is in a bad temper, but let him sleep it off.
[ترجمه گوگل]پدر بداخلاق است، اما اجازه دهید آن را بخوابد
[ترجمه ترگمان]پدر خیلی بد اخلاق است، اما بگذار بخوابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His boozing, arrogance, and hair-trigger temper have often led him into ugly nightclub brawls.
[ترجمه گوگل]مشروب الکلی، غرور، و خلق و خوی تحریک کننده مو او را اغلب به دعواهای زشت کلوپ شبانه سوق داده است
[ترجمه ترگمان]boozing و arrogance و hair که اغلب او را به مبارزه در کلوپ شبانه زشتی سوق می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He had a temper and could be nasty.
[ترجمه گوگل]او خلق و خوی داشت و می توانست بداخلاق باشد
[ترجمه ترگمان]خلق و خوی بسیار داشت و می توانست زشت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was a man of the most equable temper.
[ترجمه گوگل]او مردی با منصف ترین خلق و خوی بود
[ترجمه ترگمان]او مردی بود از the
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That temper of hers will get her into trouble one of these days.
[ترجمه گوگل]این خلق و خوی او یکی از این روزها او را به دردسر می اندازد
[ترجمه ترگمان]این اخلاق او را یکی از این روزها به دردسر خواهد انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I was in a raging temper.
[ترجمه گوگل]من در یک مزاج خشمگین بودم
[ترجمه ترگمان]من عصبانی بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She has a naturally sweet temper.
[ترجمه گوگل]او به طور طبیعی خلق و خوی شیرینی دارد
[ترجمه ترگمان]او خلق و خوی بسیار خوبی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He broke the chair in a fit of violent temper.
[ترجمه گوگل]او صندلی را در یک حالت خشونت آمیز شکست
[ترجمه ترگمان]او با عصبانیت صندلی را شکست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He grew more and more bad - tempered as the afternoon wore on.
[ترجمه گوگل]او بیشتر و بیشتر بدتر می شد - با گذشتن بعدازظهر، خوی خود را از دست می داد
[ترجمه ترگمان]همان طور که بعد از ظهر سپری می شد، بیشتر و more می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[عمران و معماری] بازپخت - دوباره پخت
[صنایع غذایی] حالت دادن نرم کردن : در شیرینی سازی به فرایندی گفته میشود که طی آن مواد مخلوط شده برای شیرینی را به گونه ای سرد میکنند که حالت پلاستیکی برای فرم گرفتن پیدا کنند.

انگلیسی به انگلیسی

• hardening of metal by heating it to high temperatures and cooling it immediately

پیشنهاد کاربران

بازپخت
tempering ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: دماآمایی
تعریف: فرایند به تناوب ذوب و سرد کردن کرۀ کاکائو که باعث ایجاد بافتی مطلوب و یکدست در آن می شود
تعدیل و تنظیم نمودن
حرارت دادن به مواد در دمایی زیر دمای بحرانی آنها
خراب کردن، دستکاری کردن

بپرس