صفت ( adjective )
مشتقات: tellingly (adv.)
مشتقات: tellingly (adv.)
• (1) تعریف: having a noticeable or striking effect.
• مترادف: effective, forceful, potent
• مشابه: cogent, decisive, efficacious, powerful, significant, striking
• مترادف: effective, forceful, potent
• مشابه: cogent, decisive, efficacious, powerful, significant, striking
- Losing their star pitcher was a telling blow to the team.
[ترجمه گوگل] از دست دادن ستاره خود ضربه بزرگی برای تیم بود
[ترجمه ترگمان] از دست دادن پارچ their یه ضربه به تیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از دست دادن پارچ their یه ضربه به تیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: revealing.
• مترادف: informative, revealing, telltale
• مشابه: meaningful, significant
• مترادف: informative, revealing, telltale
• مشابه: meaningful, significant
- The film footage provides us with a telling glimpse of his true character.
[ترجمه گوگل] تصاویر فیلم تصویری از شخصیت واقعی او را در اختیار ما قرار می دهد
[ترجمه ترگمان] فیلم فیلم ما را برای یک نگاه اجمالی به شخصیت واقعی خود فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فیلم فیلم ما را برای یک نگاه اجمالی به شخصیت واقعی خود فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید