1. Never mind, I won't tell on you.
[ترجمه شیدا شافعی] نگران نباش، به کسی چیزی نمی گم ( چغلی نمی کنم )|
[ترجمه گوگل]مهم نیست، من به شما نمی گویم[ترجمه ترگمان]مهم نیست، به تو چیزی نمی گویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. These late nights are really beginning to tell on him.
[ترجمه گوگل]این شبهای آخر واقعاً شروع به گفتن از او کرده است
[ترجمه ترگمان]این شب ها خیلی زود شروع می شود به گفتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این شب ها خیلی زود شروع می شود به گفتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Strain began to tell on his health.
[ترجمه گوگل]استرین شروع به گفتن سلامتی او کرد
[ترجمه ترگمان]به سلامتی او شروع به صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به سلامتی او شروع به صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Promise not to tell on me!
[ترجمه گوگل]قول بده به من نگو!
[ترجمه ترگمان]قول بده به من چیزی نگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]قول بده به من چیزی نگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Please don't tell on me - my parents will kill me if they find out!
[ترجمه pro_English_pro] لطفا منو لو نده، اگر پدر و مادرم بفهمند من را میکشن.|
[ترجمه گوگل]لطفا به من نگویید - اگر پدر و مادرم بفهمند من را خواهند کشت![ترجمه ترگمان]خواهش می کنم به من نگو - اگه بفهمن پدر و مادرم منو میکشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The strain was beginning to tell on the rescue team.
[ترجمه گوگل]فشار در تیم نجات شروع به نشان دادن بود
[ترجمه ترگمان]فشار وارد تیم نجات شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]فشار وارد تیم نجات شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. A succession of late nights had begun to tell on him and his work was suffering.
[ترجمه گوگل]متوالی از اواخر شب از او خبر داده بود و کارش رنج می برد
[ترجمه ترگمان]چند شب متوالی پیاپی به او اطلاع داده بود و کارش رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چند شب متوالی پیاپی به او اطلاع داده بود و کارش رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. This addiction to self-abuse began to tell on me.
[ترجمه گوگل]این اعتیاد به خودآزاری در من شروع شد
[ترجمه ترگمان]این اعتیاد به سو استفاده از خود شروع به گفتن درباره من کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این اعتیاد به سو استفاده از خود شروع به گفتن درباره من کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Don't tell on me.
10. He had a chance now to tell on Lee, to get him off his back, out of Jubilee Wood.
[ترجمه گوگل]او اکنون این فرصت را داشت که به لی بگوید، تا او را از پشت خود، از جوبیلی وود خارج کند
[ترجمه ترگمان]حالا فرصت داشت به لی بگوید که او را از دوران Jubilee Jubilee بیرون بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حالا فرصت داشت به لی بگوید که او را از دوران Jubilee Jubilee بیرون بیاورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Now she'll go and tell on Herb.
[ترجمه گوگل]حالا او می رود و به هرب می گوید
[ترجمه ترگمان]حالا می ره و به هرب خبر بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حالا می ره و به هرب خبر بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The strains of office are beginning to tell on the prime minister.
[ترجمه گوگل]فشارهای کاری در مورد نخست وزیر شروع شده است
[ترجمه ترگمان]شروع به صحبت در مورد نخست وزیر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]شروع به صحبت در مورد نخست وزیر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I broke the vase, please don't tell on me.
[ترجمه گوگل]من گلدان را شکستم، لطفا به من نگویید
[ترجمه ترگمان]گلدان را شکستم، لطفا به من چیزی نگو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]گلدان را شکستم، لطفا به من چیزی نگو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The late nights were beginning to tell on my health.
[ترجمه گوگل]شب های آخر داشت از سلامتی من خبر می داد
[ترجمه ترگمان]در این اواخر شب شروع به صحبت از سلامتی من کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در این اواخر شب شروع به صحبت از سلامتی من کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. His age is beginning to tell on him.
[ترجمه گوگل]سن او شروع به نشان دادن او کرده است
[ترجمه ترگمان]سن او کم کم دارد به او می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سن او کم کم دارد به او می گوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید