[ترجمه علی شمس] من نمی تونم دوقلوها رو از همدیگه تشخیص بدم
|
[ترجمه گوگل] من نمی توانم دوقلوها را از هم تشخیص دهم [ترجمه ترگمان] من نمی تونم دو قلوها رو از هم جدا کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Sexes can be told apart by bill and eye colour.
[ترجمه گوگل]جنسیت ها را می توان از طریق صورت و رنگ چشم تشخیص داد [ترجمه ترگمان]می توان آن را به صورت اسکناس و رنگ چشم از هم جدا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Their views are impossible to tell apart.
[ترجمه گوگل]تفکیک نظرات آنها غیرممکن است [ترجمه ترگمان]جدا کردن آن ها غیر ممکن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Night owl is the only Aves which can tell apart blue color.
[ترجمه Saba🦄🌈] جغد شبانه تنها پرنده ای است که میتواند رنگ آبی را تشخیص دهد
|
[ترجمه گوگل]جغد شب تنها Aves است که می تواند رنگ آبی را تشخیص دهد [ترجمه ترگمان]جغد شبانه تنها Aves است که می تواند رنگ آبی را از هم جدا کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I will tell apart just the truth.
[ترجمه گوگل]من فقط حقیقت را می گویم [ترجمه ترگمان] فقط حقیقت رو بهم میگم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Meanning : you can't tell apart a person is crying or laughing.
[ترجمه گوگل]معنی: شما نمی توانید تشخیص دهید که یک نفر گریه می کند یا می خندد [ترجمه ترگمان]شما نمی توانید تشخیص بدهید که یک نفر دارد گریه می کند یا می خندد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Things is changing. I can not tell apart of them yet!
[ترجمه گوگل]اوضاع در حال تغییر است من هنوز نمی توانم آنها را تشخیص دهم! [ترجمه ترگمان]اوضاع داره عوض میشه هنوز نمی توانم از آن ها جدا بشوم! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The two things are very hard to tell apart.
[ترجمه گوگل]تفکیک این دو چیز بسیار سخت است [ترجمه ترگمان] این دوتا چیز خیلی سخته که بهم بگیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I will tell apart the turth.
[ترجمه گوگل]من تورت را از هم جدا خواهم کرد [ترجمه ترگمان]من the را از هم جدا خواهم کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A feature that helps to identify, tell apart, or describe recognizably; a distinguishing mark or trait.
[ترجمه گوگل]ویژگی که به شناسایی، تفکیک یا توصیف قابل تشخیص کمک می کند یک علامت یا ویژگی متمایز [ترجمه ترگمان]یک ویژگی که به شناسایی، تشخیص، یا توصیف recognizably کمک می کند؛ یک علامت مشخصه یا ویژگی متمایز [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. When oil and water mix, are easy to tell apart.
[ترجمه گوگل]وقتی روغن و آب مخلوط می شوند، به راحتی قابل تشخیص هستند [ترجمه ترگمان]زمانی که ترکیب نفت و آب آسان است، تشخیص آن آسان است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The packaging on these perfume bottles is almost impossible to tell apart.
[ترجمه گوگل]تشخیص بسته بندی این بطری های عطر تقریبا غیرممکن است [ترجمه ترگمان]بسته بندی این بطری ها تقریبا غیر ممکن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The desktop computer grew in power and user friendliness until it was increasingly hard to tell apart from the workstation.
[ترجمه گوگل]کامپیوتر رومیزی از نظر قدرت و کاربر پسندی رشد کرد تا اینکه تشخیص آن از ایستگاه کاری سخت تر شد [ترجمه ترگمان]کامپیوتر رومیزی در قدرت و رفتار دوستانه کاربر افزایش یافت تا زمانی که به طور فزاینده ای برای جدا کردن از ایستگاه کاری دشوار بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The Census of Marine Life's ambitious goal is to document all life in the oceans, a task made even harder by creatures that are very difficult to tell apart, such as this little isopod.
[ترجمه گوگل]هدف جاهطلبانه سرشماری زندگی دریایی، مستندسازی تمام حیات در اقیانوسها است، کاری که توسط موجوداتی که تشخیص آنها بسیار دشوار است، مانند این ایزوپود کوچک، حتی سختتر میشود [ترجمه ترگمان]هدف بلند پروازانه زندگی دریایی این است که تمام زندگی در اقیانوس ها را مستند کند، وظیفه ای که حتی سخت تر از موجوداتی که جدا کردن از آن ها بسیار دشوار است، مانند این isopod کوچک [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. In fact, experts say the two are almost impossible to tell apart.
[ترجمه گوگل]در واقع، کارشناسان می گویند که تشخیص این دو تقریبا غیرممکن است [ترجمه ترگمان]در حقیقت، متخصصان می گویند که تقسیم این دو تقریبا غیر ممکن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Instead of letters, he wanted to use shapes that were easy to tell apart by touch.
[ترجمه گوگل]او می خواست به جای حروف از اشکالی استفاده کند که به راحتی با لمس قابل تشخیص باشند [ترجمه ترگمان]او به جای نامه، می خواست از اشکال استفاده کند که براحتی قابل تشخیص بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• know the difference between, distinguish
پیشنهاد کاربران
tell apart =to distinguish between, e. g. My twin sisters look so much alike that lots of people can't tell them apart
مترادف distinguish و differentiate به معنای تشخیص دادن تفاوت دو چیز که معمولا به علت شباهت زیاد به هم باعث گیج و سر در گم شدن می شود. مثال: It's almost impossible to tell the twins apart. تقریبا تشخیص دادن تفاوت بین دو قلوها از هم غیر ممکن است.