tell a story

/tɛl ə ˈstɔri//tɛl ə ˈstɔri/

جمله های نمونه

1. Books that tell a story which has been made up by the writer.
[ترجمه امیر ali] داستان گفتن
|
[ترجمه مانی] قصه گویی
|
[ترجمه گوگل]کتاب هایی که داستانی را روایت می کنند که توسط نویسنده ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]کتاب هایی که داستانی را نقل می کنند که نویسنده آن را ساخته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. If those knees could tell a story it would probably be an angry diatribe against the paparazzi.
[ترجمه گوگل]اگر آن زانوها می توانستند داستانی را تعریف کنند، احتمالاً یک توهین عصبانی علیه پاپاراتزی ها بود
[ترجمه ترگمان]اگر آن زانوهای او می توانست داستانی را تعریف کند، این یک حمله شدید خشم نسبت به خبرنگاران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In fact, they tell a story among themselves that aptly describes their burden.
[ترجمه گوگل]در واقع آنها داستانی را در بین خود تعریف می کنند که به درستی بار آنها را توصیف می کند
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، آن ها داستانی را در میان خودشان تعریف می کنند که aptly بار آن ها را توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Assuming the department would approve, I could tell a story or two.
[ترجمه گوگل]با فرض تایید بخش، می توانم یک یا دو داستان بگویم
[ترجمه ترگمان]با فرض اینکه سازمان تایید کنه، من می تونم داستان یا دوتا داستان رو بگم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The closing decades of the twentieth century tell a story that would bitterly disappoint those early preachers.
[ترجمه گوگل]دهه های پایانی قرن بیستم داستانی را روایت می کند که آن واعظان اولیه را به شدت ناامید می کند
[ترجمه ترگمان]دهه های پایانی قرن بیستم داستانی را تعریف می کنند که به تلخی آن واعظان اولیه را ناامید خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Conflict may be the most dramatic way to tell a story.
[ترجمه گوگل]تعارض ممکن است دراماتیک ترین راه برای بیان یک داستان باشد
[ترجمه ترگمان]تعارض می تواند موثرترین راه برای تعریف یک داستان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He went on to tell a story.
[ترجمه ...] او خواست تا یک داستان بگویید
|
[ترجمه گوگل]او در ادامه داستانی را تعریف کرد
[ترجمه ترگمان]رفته بود داستانی را تعریف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Doctor: I tell a story to you first.
[ترجمه ...] دکتر گفت من اول برایتان یک داستان میگویم
|
[ترجمه گوگل]دکتر: اول برایت داستانی تعریف می کنم
[ترجمه ترگمان] من اول یه داستان برات تعریف می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And this remark prompted me to tell a story.
[ترجمه گوگل]و این سخن مرا بر آن داشت تا داستانی را تعریف کنم
[ترجمه ترگمان]و این حرف مرا واداشت تا داستانی را نقل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Chemicals tests will tell a story of how water has existed on the planet over time.
[ترجمه وهاب توایافام] روزنامه خواندن
|
[ترجمه گوگل]آزمایش‌های شیمیایی داستانی از چگونگی وجود آب در این سیاره در طول زمان نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این تست ها نشان می دهند که چگونه آب در طول زمان بر روی کره زمین وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It is very hard to tell a story. It is one of.
[ترجمه گوگل]داستان گفتن خیلی سخت است یکی از
[ترجمه ترگمان]تعریف کردن یک داستان بسیار مشکل است این یکی از
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Liven up holiday snaps, tell a story, even create how - to guides!
[ترجمه گوگل]عکس‌های تعطیلات را زنده کنید، داستان بگویید، حتی راهنماهایی را ایجاد کنید!
[ترجمه ترگمان]تعطیلات را به سرعت بالا ببرید، یک داستان تعریف کنید، حتی ایجاد کنید که چطور راهنمایی شوید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Consumption patterns for each tell a story about the US economy.
[ترجمه گوگل]الگوهای مصرف برای هر یک داستانی در مورد اقتصاد ایالات متحده بیان می کند
[ترجمه ترگمان]مصرف این الگوها برای هر یک از آن ها داستانی در مورد اقتصاد ایالات متحده را تعریف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To tell a story about a city is just about telling its facts.
[ترجمه گوگل]گفتن یک داستان در مورد یک شهر فقط بیان حقایق آن است
[ترجمه ترگمان]گفتن یک داستان در مورد یک شهر فقط در مورد گفتن حقایق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• tell a tale, recount a story

پیشنهاد کاربران

tell a story :خواندن یک داستان
tell a story
خواندن یک داستان بلند
داستان خواندن یا داستان تعریف کردن هردو معنی میده
گفتن یک داستان
نمیدونم

کتاب خوانی - داستان خواندن -

یک داستان گفتن
تعریف کردن:tell a story

قصه گفتن 👚

خواندن داستان یا قصه گویی
داستان گفتن
تعریف وخواندن داستان
قصه گفتن
خواندن داستان

داستانی را تعریف کردن
داستان خواندن
خواندن قصه
قصه گویی
خواندن داستان

خواندن خاطره
داستان تعریف کردن
داستان گویی

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)

بپرس