1. Books that tell a story which has been made up by the writer.
[ترجمه امیر ali] داستان گفتن|
[ترجمه مانی] قصه گویی|
[ترجمه گوگل]کتاب هایی که داستانی را روایت می کنند که توسط نویسنده ساخته شده است[ترجمه ترگمان]کتاب هایی که داستانی را نقل می کنند که نویسنده آن را ساخته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. If those knees could tell a story it would probably be an angry diatribe against the paparazzi.
[ترجمه گوگل]اگر آن زانوها می توانستند داستانی را تعریف کنند، احتمالاً یک توهین عصبانی علیه پاپاراتزی ها بود
[ترجمه ترگمان]اگر آن زانوهای او می توانست داستانی را تعریف کند، این یک حمله شدید خشم نسبت به خبرنگاران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اگر آن زانوهای او می توانست داستانی را تعریف کند، این یک حمله شدید خشم نسبت به خبرنگاران بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. In fact, they tell a story among themselves that aptly describes their burden.
[ترجمه گوگل]در واقع آنها داستانی را در بین خود تعریف می کنند که به درستی بار آنها را توصیف می کند
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، آن ها داستانی را در میان خودشان تعریف می کنند که aptly بار آن ها را توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، آن ها داستانی را در میان خودشان تعریف می کنند که aptly بار آن ها را توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Assuming the department would approve, I could tell a story or two.
[ترجمه گوگل]با فرض تایید بخش، می توانم یک یا دو داستان بگویم
[ترجمه ترگمان]با فرض اینکه سازمان تایید کنه، من می تونم داستان یا دوتا داستان رو بگم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با فرض اینکه سازمان تایید کنه، من می تونم داستان یا دوتا داستان رو بگم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The closing decades of the twentieth century tell a story that would bitterly disappoint those early preachers.
[ترجمه گوگل]دهه های پایانی قرن بیستم داستانی را روایت می کند که آن واعظان اولیه را به شدت ناامید می کند
[ترجمه ترگمان]دهه های پایانی قرن بیستم داستانی را تعریف می کنند که به تلخی آن واعظان اولیه را ناامید خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دهه های پایانی قرن بیستم داستانی را تعریف می کنند که به تلخی آن واعظان اولیه را ناامید خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Conflict may be the most dramatic way to tell a story.
[ترجمه گوگل]تعارض ممکن است دراماتیک ترین راه برای بیان یک داستان باشد
[ترجمه ترگمان]تعارض می تواند موثرترین راه برای تعریف یک داستان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تعارض می تواند موثرترین راه برای تعریف یک داستان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He went on to tell a story.
[ترجمه ...] او خواست تا یک داستان بگویید|
[ترجمه گوگل]او در ادامه داستانی را تعریف کرد[ترجمه ترگمان]رفته بود داستانی را تعریف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Doctor: I tell a story to you first.
[ترجمه ...] دکتر گفت من اول برایتان یک داستان میگویم|
[ترجمه گوگل]دکتر: اول برایت داستانی تعریف می کنم[ترجمه ترگمان] من اول یه داستان برات تعریف می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. And this remark prompted me to tell a story.
[ترجمه گوگل]و این سخن مرا بر آن داشت تا داستانی را تعریف کنم
[ترجمه ترگمان]و این حرف مرا واداشت تا داستانی را نقل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]و این حرف مرا واداشت تا داستانی را نقل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Chemicals tests will tell a story of how water has existed on the planet over time.
[ترجمه وهاب توایافام] روزنامه خواندن|
[ترجمه گوگل]آزمایشهای شیمیایی داستانی از چگونگی وجود آب در این سیاره در طول زمان نشان میدهد[ترجمه ترگمان]این تست ها نشان می دهند که چگونه آب در طول زمان بر روی کره زمین وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. It is very hard to tell a story. It is one of.
[ترجمه گوگل]داستان گفتن خیلی سخت است یکی از
[ترجمه ترگمان]تعریف کردن یک داستان بسیار مشکل است این یکی از
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تعریف کردن یک داستان بسیار مشکل است این یکی از
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Liven up holiday snaps, tell a story, even create how - to guides!
[ترجمه گوگل]عکسهای تعطیلات را زنده کنید، داستان بگویید، حتی راهنماهایی را ایجاد کنید!
[ترجمه ترگمان]تعطیلات را به سرعت بالا ببرید، یک داستان تعریف کنید، حتی ایجاد کنید که چطور راهنمایی شوید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]تعطیلات را به سرعت بالا ببرید، یک داستان تعریف کنید، حتی ایجاد کنید که چطور راهنمایی شوید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Consumption patterns for each tell a story about the US economy.
[ترجمه گوگل]الگوهای مصرف برای هر یک داستانی در مورد اقتصاد ایالات متحده بیان می کند
[ترجمه ترگمان]مصرف این الگوها برای هر یک از آن ها داستانی در مورد اقتصاد ایالات متحده را تعریف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مصرف این الگوها برای هر یک از آن ها داستانی در مورد اقتصاد ایالات متحده را تعریف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. To tell a story about a city is just about telling its facts.
[ترجمه گوگل]گفتن یک داستان در مورد یک شهر فقط بیان حقایق آن است
[ترجمه ترگمان]گفتن یک داستان در مورد یک شهر فقط در مورد گفتن حقایق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]گفتن یک داستان در مورد یک شهر فقط در مورد گفتن حقایق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید