1. I supposed it wrong to tell a lie.
[ترجمه گوگل]فکر کردم دروغ گفتن اشتباهه
[ترجمه ترگمان]من اشتباه کردم که دروغ بگم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من اشتباه کردم که دروغ بگم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She scorned to tell a lie.
[ترجمه گوگل]او برای دروغ گفتن تحقیر کرد
[ترجمه ترگمان]از دروغ گفتن به دروغ خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]از دروغ گفتن به دروغ خودداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. It was £2 no, tell a lie, £3
[ترجمه گوگل]2 پوند بود نه، دروغ بگو، 3 پوند
[ترجمه ترگمان]این مبلغ ۲ پوند بود، یک دروغ گفته شد، ۳ پوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این مبلغ ۲ پوند بود، یک دروغ گفته شد، ۳ پوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. We first met in 198 no, I tell a lie, it was 198
[ترجمه گوگل]اولین بار در سال 198 ملاقات کردیم نه، دروغ می گویم، سال 198 بود
[ترجمه ترگمان]اولین باری که با هم ملاقات کردیم، نه، من دروغ گفتم،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اولین باری که با هم ملاقات کردیم، نه، من دروغ گفتم،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She wouldn't scruple to tell a lie if she thought it would be useful.
[ترجمه Jurusha] اگه او فکرشو میکرد که چقدر مفید میتونه باشه، محذور نبود از ینکه دروغ بگه.|
[ترجمه گوگل]اگر فکر میکرد که دروغی مفید است، برای گفتن دروغ سختی نمیکشد[ترجمه ترگمان]اگر فکر می کرد این کار به دردم خواهد خورد، ناراحت نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She did not think Matilda was meaning to tell a lie.
[ترجمه گوگل]او فکر نمی کرد ماتیلدا قصد دارد دروغ بگوید
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کرد که مات یلدا دروغ بگوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کرد که مات یلدا دروغ بگوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. We can not tell a lie, so we confessed we were getting way too many.
[ترجمه Jurusha] نمیتونیم دروغ بگیم ، پس اعتراف میکنیم که داشتیم زیاده روی میکردیم|
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم دروغ بگوییم، بنابراین اعتراف کردیم که خیلی زیاد شده ایم[ترجمه ترگمان]ما نمی تونیم دروغ بگیم پس اعتراف کردیم که داریم زیاده روی می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He who permits himself to tell a lie once, finds it easier to do it a second time. Thomas Jefferson
[ترجمه گوگل]کسی که به خود اجازه می دهد یک بار دروغ بگوید، برای بار دوم راحت تر می شود توماس جفرسون
[ترجمه ترگمان]او که به خودش اجازه می دهد یک بار دروغ بگوید، این کار را برای بار دوم آسان تر می کند توماس جفرسون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او که به خودش اجازه می دهد یک بار دروغ بگوید، این کار را برای بار دوم آسان تر می کند توماس جفرسون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. No, I tell a lie.
10. It offends against my principles to tell a lie, even for my own advantage.
[ترجمه گوگل]دروغ گفتن، حتی به نفع خودم، خلاف اصول من است
[ترجمه ترگمان]این کار خلاف اصول اخلاقی من است که دروغ بگویم، حتی به نفع خودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این کار خلاف اصول اخلاقی من است که دروغ بگویم، حتی به نفع خودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He scorns to tell a lie.
[ترجمه گوگل]او برای دروغ گفتن تحقیر می کند
[ترجمه ترگمان] میخواد دروغ بگه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] میخواد دروغ بگه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. My mother and dad taught me never to tell a lie.
[ترجمه گوگل]مادر و پدرم به من یاد دادند که هرگز دروغ نگویم
[ترجمه ترگمان] مادرم و بابام بهم یاد دادن که دروغ نگم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مادرم و بابام بهم یاد دادن که دروغ نگم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I told him not to tell a lie.
[ترجمه Neda] بهش گفتم دروغ نگوید|
[ترجمه گوگل]گفتم دروغ نگو[ترجمه ترگمان]بهش گفتم که دروغ نمیگه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The brain takes longer to tell a lie than to tell the truth.
[ترجمه گوگل]مغز برای گفتن یک دروغ بیشتر از گفتن حقیقت زمان می برد
[ترجمه ترگمان]مغز بیشتر طول می کشد تا دروغ بگوید تا حقیقت را بگوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مغز بیشتر طول می کشد تا دروغ بگوید تا حقیقت را بگوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید