1. telephone booth
کیوسک (اتاقک) تلفن
2. telephone number
شماره ی تلفن
3. telephone wire
سیم تلفن
4. a telephone conversation
گفت و شنود تلفنی
5. a telephone directory
دفتر راهنمای تلفن
6. a telephone is a device for long-distance conversation
تلفن اسبابی است برای مکالمه از راه دور.
7. a telephone operator
تلفن چی،اپراتور تلفن
8. a telephone pole
تیر تلفن
9. a telephone post
تیر تلفن
10. a telephone visit with my sister
صحبت تلفنی با خواهرم
11. long-distance telephone calls
مکالمه های تلفنی راه دور (دور برد)
12. my telephone number is: 7324038, extension 921
شماره ی تلفن من این است: 7324038،داخلی 921
13. our telephone lines are overloaded
بار خطوط تلفنی ما بیش از ظرفیت آن است.
14. pay telephone
تلفن پولی (که پول در آن می اندازند)
15. tehran's telephone traffic is heavier in the evening
بار تلفنی تهران در سر شب سنگین تر است.
16. the telephone has reduced people's epistolary skills
تلفن مهارت های نامه نگاری مردم را کم کرده است.
17. the telephone is not free now, come later
الان تلفن مشغول است،بعدا بیایید.
18. the telephone rang
تلفن زنگ زد.
19. your telephone was busy all day
تلفن شما تمام روز مشغول بود.
20. a disconnected telephone
تلفن قطع شده.
21. a new telephone link between two towns
ارتباط جدید تلفنی میان دو شهر
22. a touch-tone telephone and a rotary telephone
تلفن تکمه ای و تلفن گردونه ای
23. all our telephone lines are tied up
همه ی خط های تلفنی ما مشغول است.
24. an outdated telephone directory
کتاب راهنمای (شماره های) تلفن که قدیمی شده است
25. i will telephone you tomorrow
فردا به شما تلفن خواهم زد.
26. the bank telephone operator kept me on hold for five minutes
تلفنچی بانک مرا پنج دقیقه منتظر نگهداشت.
27. to establish telephone connection
ارتباط تلفنی برقرار کردن
28. will the telephone lead to the death of letter writing?
آیا تلفن موجب منسوخ شدن نامه نویسی خواهد شد؟
29. (postal) stamp and telephone charges
پول تمبر و تلفن
30. a collect telephone call
(آمریکا) مکالمه ی تلفنی که پول آن را شخصی که به او تلفن شده است می پردازد
31. further to our telephone conversations
پیرو مذاکرات تلفنی ما
32. i made two telephone calls
دو تا تلفن زدم.
33. just then the telephone rang
درست در آن هنگام تلفن زنگ زد.
34. oh! that blasted telephone is ringing again
آه دوباره آن تلفن لعنتی به صدا درآمده.
35. to sever a telephone wire
سیم تلفن را بریدن
36. we unpacked the telephone and hooked it up
تلفن را از جعبه درآوردیم و به برق وصل کردیم.
37. as soon as the telephone rings, ali pounces on it
(مجازی) تا تلفن زنگ می زند علی می پرد و آن را بر می دارد.
38. during our meeting, repeated telephone calls were a major intrusion
طی ملاقات ما تلفن های مکرر مزاحمت عمده ای بود.
39. he bawled down the telephone at me
پشت تلفن بر من نعره کشید.
40. he is supposed to telephone
قرار است که تلفن بزند.
41. the invention of the telephone
اختراع تلفن
42. the mouthpiece of a telephone
بخش دهانی گوشی تلفن
43. crows that were perching on telephone wires
کلاغ هایی که روی سیم های تلفن نشسته بودند
44. he again ran into the telephone pole with his car
دوباره با ماشین زد به تیر تلفن.
45. i do my banking by telephone
من معاملات بانکی خود را با تلفن انجام می دهم.
46. the maintenance crew for the telephone lines
ماموران حفظ و نگهداری خطوط تلفن
47. the storm left us without telephone service
توفان موجب شد که تلفن ما قطع شود.
48. to stretch wire between two telephone wires
میان دو تیر تلفن سیم کشیدن
49. we were waiting for the telephone to ring
ما گوش به زنگ تلفن بودیم.
50. a complete list of the names and telephone numbers of the club members
فهرست کامل نام و شماره تلفن اعضای باشگاه
51. a long ditch in which they place telephone wires
چاله ی درازی که سیم های تلفن را در آن قرار می دهند
52. ali visited with a neighbor on the telephone
علی با همسایه تلفنی گپ زد.
53. if you don't pay your bill, your telephone will be disconnected
اگر پول قبض را ندهید تلفن شما قطع خواهد شد.
54. in the middle of our conversation the telephone got disconnected
ارتباط تلفنی در بین صحبت ما قطع شد.
55. no sooner had he arrived than the telephone rang
هنوز درست از راه نرسیده بود که تلفن زنگ زد.
56. the insertion of a coin into a public telephone
قرار دادن سکه در تلفن عمومی