telegraph

/ˈteləˌɡræf//ˈtelɪɡrɑːf/

معنی: تلگراف، دستگاه تلگراف، دور نگار
معانی دیگر: با تلگراف فرستادن، تلگراف زدن، مخابره تلگرافی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an apparatus or system by which messages may be sent by a coded arrangement of simple electrical impulses, usu. along wires.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: telegraphs, telegraphing, telegraphed
(1) تعریف: to send (a communication) by telegraph, or communicate with (someone) by telegraph.
مشابه: cable

(2) تعریف: (informal) to unintentionally reveal or indicate (one's plans or future moves).

- The tennis player telegraphed too many of his shots.
[ترجمه گوگل] تنیسور تعداد زیادی از ضربات خود را تلگراف کرد
[ترجمه ترگمان] بازیکن تنیس خیلی از عکس ها را تلگراف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: telegraphic (adj.), telegraphically (adv.), telegrapher (n.)
• : تعریف: to send a telegram.
مشابه: cable

جمله های نمونه

1. vibrant quivering telegraph wires
سیم های مرتعش و لرزان تلگراف

2. the grapevine telegraph
وسیله ی شایعه پراکنی،حرف مفت زنی

3. There are three ways of spreading news-- telegraph, telephone, and tel-a-woman.
[ترجمه گوگل]سه راه برای انتشار اخبار وجود دارد: تلگراف، تلفن و تلفن زن
[ترجمه ترگمان]سه روش برای پخش اخبار، تلگراف، تلفن، و tel وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The bush telegraph tells me you're likely to become our new president, John.
[ترجمه گوگل]تلگراف بوش به من می گوید که شما احتمالا رئیس جمهور جدید ما، جان، خواهید شد
[ترجمه ترگمان]\"جان\" به من می گوید که به احتمال زیاد رئیس جمهور جدید ما خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Send the message on the telegraph.
[ترجمه گوگل]پیام را در تلگراف بفرستید
[ترجمه ترگمان]پیغام تلگراف را بفرستید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Telegraph communication was broken off.
[ترجمه گوگل]ارتباط تلگراف قطع شد
[ترجمه ترگمان]ارتباط تلگراف قطع شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He did not bother to punctuate the telegraph message.
[ترجمه گوگل]او به خود زحمت نداد که پیام تلگراف را علامت گذاری کند
[ترجمه ترگمان]برای درست کردن پیام تلگرافی به خود زحمت نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The news came by telegraph.
[ترجمه گوگل]این خبر از طریق تلگراف منتشر شد
[ترجمه ترگمان]خبر تلگرافی رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Telegraph to her parents at once.
[ترجمه گوگل]بلافاصله برای پدر و مادرش تلگراف کنید
[ترجمه ترگمان]تلگراف فورا به پدر و مادرش تلگراف می زند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We only discovered by bush telegraph that our son had a new girlfriend, he had not told us . . .
[ترجمه گوگل]ما فقط با تلگراف بوش متوجه شدیم که پسرمان دوست دختر جدیدی دارد، او به ما نگفته بود
[ترجمه ترگمان]ما فقط با تلگراف کشف کردیم که پسرمون دوست دختر جدیدی دارد، به ما نگفته بود …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I hear on the bush telegraph that the manager has resigned.
[ترجمه گوگل]در تلگراف بوش می شنوم که مدیر استعفا داده است
[ترجمه ترگمان]به تلگراف خانه شنیدم که مدیر استعفا داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We only discovered by bush telegraph that our son had a new girlfriend, he had not told us himself.
[ترجمه گوگل]ما فقط با تلگراف بوش متوجه شدیم که پسرمان دوست دختر جدیدی دارد، خودش به ما نگفته بود
[ترجمه ترگمان]ما فقط با تلگراف کشف کردیم که پسرمون دوست دختر جدیدی دارد، خودش به ما نگفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I ghosted his weekly rugby column for the Telegraph.
[ترجمه گوگل]من ستون هفتگی راگبی او را برای تلگراف دیدم
[ترجمه ترگمان]من ستون راگبی هفتگی او را برای تلگراف اوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Telegraph has printed numerous articles on this subject over the last three years.
[ترجمه گوگل]تلگراف در سه سال گذشته مقالات متعددی در این زمینه چاپ کرده است
[ترجمه ترگمان]تلگراف مقالات بسیاری در مورد این موضوع در سه سال گذشته چاپ کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I will tell the result by telegraph.
[ترجمه گوگل]نتیجه را تلگراف می گویم
[ترجمه ترگمان]من نتیجه تلگراف را خواهم گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تلگراف (اسم)
wire, telegram, cablegram, telegraph, dispenser, telegraphy, ticker

دستگاه تلگراف (اسم)
telegraph

دورنگار (اسم)
telegraph

انگلیسی به انگلیسی

• system for transmitting messages at a distance by means of a conducting wire
send a message by telegraph
the telegraph is a system of sending messages over long distances by means of electrical or radio signals.
if you telegraph someone, you send them a message by telegraph.

پیشنهاد کاربران

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم graph
📌 این ریشه، معادل "write" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "write" یا "writing" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 geography: the study or description of the Earth, literally "Earth writing"
🔘 biography: a written account of someone's life, or "writing" about a person's life
🔘 bibliography: a list or "writing" of books or references used in research
🔘 calligraphy: the art of beautiful "writing"
🔘 choreography: the design or "writing" of dance steps
🔘 cinematography: the art or technique of "writing" film scenes
🔘 photography: the process of creating pictures through the "writing" of light
🔘 telegraph: a system for sending "writing" or messages over long distances
🔘 autograph: a signature, or "self written" name
🔘 graffiti: unauthorized "writing" or art, usually on walls

مخابره کردن
جواب کوتاه
Short answer
دورنگاریدن.
تِلِگرافیدن.

بپرس