telecast

/ˈteləˌkæst//ˈtelɪkɑːst/

معنی: برنامه تلویزیونی، برنامه تلزیویونی پخش کردن
معانی دیگر: (توسط تلویزیون) بخش کردن، برنامه ی تلویزیونی، پخش تلویزیونی

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: telecasts, telecasting, telecasted
• : تعریف: to broadcast by television.
مشابه: broadcast
اسم ( noun )
مشتقات: telecaster (n.)
• : تعریف: a television broadcast.
مشابه: broadcast

جمله های نمونه

1. The race will be telecast live.
[ترجمه گوگل]مسابقه به صورت زنده پخش خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این مسابقه تلویزیونی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The event will be telecast simultaneously to nearly 150 cities.
[ترجمه گوگل]این رویداد به طور همزمان در نزدیک به 150 شهر پخش خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این رویداد به طور همزمان در حدود ۱۵۰ شهر انجام خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The game will be telecast live.
[ترجمه گوگل]این بازی به صورت زنده پخش خواهد شد
[ترجمه ترگمان]این بازی تلویزیونی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In California, the telecast is delivered to 180 public, private and parochial schools.
[ترجمه گوگل]در کالیفرنیا، پخش تلویزیونی به 180 مدرسه دولتی، خصوصی و محلی ارائه می شود
[ترجمه ترگمان]در کالیفرنیا، شبکه تلویزیونی به ۱۸۰ مدرسه دولتی، خصوصی و محلی منتقل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Otherwise, the Grammy telecast was smooth and uneventful, awkward at times.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت، پخش تلویزیونی گرمی روان و بدون حادثه و گاهی اوقات ناجور بود
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت، telecast گرمی بسیار آرام و بدون هیجان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Ladies who couldn't be there watched the live telecast.
[ترجمه گوگل]خانم هایی که نمی توانستند آنجا باشند پخش زنده تلویزیونی را تماشا کردند
[ترجمه ترگمان]خانم هایی که نمی تونن اونجا باشن، شاهد زنده موندن باشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bleeped for a naughty word during the telecast, Morissette did not make her way backstage to answer questions.
[ترجمه گوگل]موریست که در طول پخش تلویزیونی به خاطر یک کلمه شیطنت آمیز بیهوش شده بود، به پشت صحنه راه نیافت تا به سؤالات پاسخ دهد
[ترجمه ترگمان]Bleeped به خاطر یک کلمه شیطانی که در زمان telecast بود، Morissette راه خود را برای جواب دادن به سوال ها نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Wagner's opera will be telecast internationally.
[ترجمه گوگل]اپرای واگنر در سطح بین المللی پخش خواهد شد
[ترجمه ترگمان]اپرای واگنر در سطح بین المللی انجام خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In a difficult year for the ABC telecast –two youthful and untested hosts and a group of top races with heavy favorites –early ratings from 56 markets were down only a smidge from last year.
[ترجمه گوگل]در سال سختی برای پخش تلویزیونی ABC - دو میزبان جوان و آزمایش نشده و گروهی از مسابقات برتر با محبوبیت های سنگین - رتبه بندی اولیه از 56 بازار فقط اندکی نسبت به سال گذشته کاهش داشت
[ترجمه ترگمان]در یک سال دشوار برای انجام دادن دو میزبان جوان و تست نشده ای بی سی، و گروهی از نژاده ای برتر با رتبه پایین رتبه از ۵۶ بازار تنها از سال گذشته به پایین ترین رتبه رسیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Grand Final will be telecast over Channel 8 on Nov
[ترجمه گوگل]فینال بزرگ در نوامبر از کانال 8 پخش خواهد شد
[ترجمه ترگمان]رقابت پایانی بر روی کانال ۸ در نوامبر ۲۰۰۹ انجام خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ann : There's a live telecast of the homecoming ceremony for peacekeepers now.
[ترجمه گوگل]آن: اکنون یک پخش زنده از مراسم بازگشت به خانه برای نیروهای حافظ صلح پخش می شود
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر یک مراسم زنده برای مراسم تدفین در سال peacekeepers وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. When do they telecast the news?
[ترجمه گوگل]چه زمانی اخبار را از تلویزیون پخش می کنند؟
[ترجمه ترگمان]از کی تا حالا اخبار رو منتشر کردن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Olympics were telecast live via satellite.
[ترجمه گوگل]بازی های المپیک به صورت زنده از طریق ماهواره پخش شد
[ترجمه ترگمان]بازی های المپیک از طریق ماهواره زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The programme was telecast live via satellite.
[ترجمه گوگل]این برنامه به صورت زنده از طریق ماهواره پخش شد
[ترجمه ترگمان]این برنامه توانسته بود از طریق ماهواره زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برنامه تلویزیونی (اسم)
telecast

برنامه تلزیویونی پخش کردن (فعل)
telecast

تخصصی

[برق و الکترونیک] پخش تلویزیونی ارسال برنامه تلویزیونی برای دریافت عموم .

انگلیسی به انگلیسی

• television broadcast
broadcast on television

پیشنهاد کاربران

telecast
دورپَخش
telecast ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: پخش تلویزیونی
تعریف: پخش برنامۀ تلویزیونی

بپرس