teeny

/ˈtiːni//ˈtiːni/

معنی: ریز، کوچک، ریزه، ناچیز
معانی دیگر: (عامیانه) رجوع شود به: teensy) tiny هم می گویند)، tiny ریز

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: teenier, teeniest
مشتقات: teensy (adj.)
• : تعریف: (informal) very small; tiny.
مشابه: midget, minute, tiny

جمله های نمونه

1. I was just a teeny bit disappointed.
[ترجمه گوگل]من فقط کمی ناامید شده بودم
[ترجمه ترگمان] فقط یکم نا امید شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Just a teeny weeny slice of cake for me, please - I'm supposed to be on a diet.
[ترجمه گوگل]فقط یک تکه کوچک کیک برای من، لطفا - من قرار است رژیم بگیرم
[ترجمه ترگمان]فقط یه تیکه کیک کوچولو برای من، لطفا - من باید رژیم بگیرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. On this occasion, however, there was a teeny problem.
[ترجمه گوگل]در این مناسبت اما یک مشکل کوچک وجود داشت
[ترجمه ترگمان]به هر حال، در این مورد، مشکل خیلی کمی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Gritty steam engines, not teeny chips, hauled the world into the information age.
[ترجمه گوگل]موتورهای بخار شن و ماسه، نه تراشه های کوچک، جهان را به عصر اطلاعات کشاندند
[ترجمه ترگمان]موتورهای بخار gritty، که شامل چیپ ها نیستند، جهان را به عصر اطلاعات کشانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I even made her a teeny weeny paper chain though Mrs Peters had to help me because I just kept tearing it.
[ترجمه گوگل]من حتی برای او یک زنجیر کاغذی کوچک درست کردم، اگرچه خانم پیترز مجبور بود به من کمک کند زیرا من فقط آن را پاره می کردم
[ترجمه ترگمان]هرچند خانم پیترز مجبور بود به من کمک کند، چون من فقط آن را پاره می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Firebug struggled with the teeny roach, trying not to burn his fingers.
[ترجمه گوگل]فایرباگ با سوسک نوجوان مبارزه کرد و سعی کرد انگشتانش را نسوزد
[ترجمه ترگمان]در حالی که سعی می کرد انگشتانش را بسوزانم، تقلا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It's wood with a teeny metal bit at the end and red feathers.
[ترجمه گوگل]چوبی است که در انتها یک قطعه فلزی ظریف و پرهای قرمز دارد
[ترجمه ترگمان]چوب با یک تکه فلز teeny در انتهای و پره ای قرمز رنگ دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But advanced instruments and a two-month heads-up allowed researchers to finally confirm the "teeny little sparks" during a recent eruption of Alaska's Redoubt Volcano.
[ترجمه گوگل]اما ابزارهای پیشرفته و یک سرکشی دو ماهه به محققان این امکان را داد تا در نهایت "جرقه های کوچک نوجوان" را در طول فوران اخیر آتشفشان Redoubt آلاسکا تأیید کنند
[ترجمه ترگمان]اما ابزارهای پیشرفته و یک سری دو ماهه به محققان اجازه دادند تا در نهایت \"جرقه کوچک\" را در طی فوران آتشفشان در آلاسکا تایید کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. That's only a teeny, weeny little femur.
[ترجمه گوگل]این فقط یک استخوان ران کوچک و کوچک است
[ترجمه ترگمان]فقط یه ران کوچولو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There's a little teeny light way.
[ترجمه گوگل]یک راه سبک کوچک وجود دارد
[ترجمه ترگمان] یه راه اشتباه کوچولو وجود داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Oops, I forgot to mention one teeny wittle item.
[ترجمه گوگل]اوه، یادم رفت به یک مورد کوچک جوان اشاره کنم
[ترجمه ترگمان]اوه یادم رفت یکی از این wittle رو بگم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. With their snowy skin, plump cheeks, teeny fingers, toes, and pouty rosebud lips, newborn babies really do deserve their Sleeping Beauties nickname.
[ترجمه گوگل]نوزادان تازه متولد شده با پوست برفی، گونه‌های چاق، انگشتان، انگشتان پا و لب‌های غنچه رزشان، واقعاً شایسته لقب زیبای خفته خود هستند
[ترجمه ترگمان]با آن پوست snowy، گونه های ظریف، انگشتان ظریف، انگشتان پا و لب های آویخته و نوزاد تازه متولد شده، لیاقت این لقب را دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. With teeny - bop, hard rock and classic rock, Maine's summer music menu is filling up.
[ترجمه گوگل]منوی موسیقی تابستانی مین با سبک باپ، هارد راک و راک کلاسیک در حال پر شدن است
[ترجمه ترگمان]با teeny - bop، سنگ سخت و صخره کلاسیک، منوی موسیقی تابستانی مین پر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Next she lies down on the teeny tiny bed and falls into a deep sleep.
[ترجمه گوگل]سپس روی تخت کوچک نوجوان دراز می کشد و به خواب عمیقی فرو می رود
[ترجمه ترگمان]بعد او روی یک تخت خواب بسیار کوچک دراز می کشد و به خوابی عمیق فرو می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But how can teeny, tiny ants repel a big old elephant aboutbillion times more massive?
[ترجمه گوگل]اما مورچه‌های کوچک و کوچک چگونه می‌توانند فیل پیر بزرگی را که حدود میلیاردها بار بزرگ‌تر است دفع کنند؟
[ترجمه ترگمان]اما چطور میتوان دید که مورچه های کوچکی یک فیل پیر را دفع می کنند که برابر با یک فیل بزرگ است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ریز (صفت)
small, little, fine, atomic, tiny, minute, wee, pony, teeny, minikin, snippety, weeny

کوچک (صفت)
small, short, little, fractional, tiny, minute, bantam, miniature, pocket, diminutive, petty, dinky, puny, runty, gracile, teeny, pint-size, pint-sized, small-fry, weeny

ریزه (صفت)
small, tiny, pony, teeny

ناچیز (صفت)
poor, little, vain, tiny, scrimp, trivial, straw, meager, potty, runty, negligible, fiddling, inconsiderable, insignificant, peppercorn, sparing, inconsequential, inappreciable, peddling, teeny, nugatory, picayune, piddling, pint-size, pint-sized, small-time

انگلیسی به انگلیسی

• tiny, very small
teeny means very small; an informal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس