teens

/ˈtiːnz//tiːnz/

معنی: سنین 13 تا 19، ده تا نوزده سالگی، نوجوان ده تا 19 ساله
معانی دیگر: سنین 31 تا 91، نوجوان ده تا 91 ساله

بررسی کلمه

اسم جمع ( plural noun )
(1) تعریف: the numbers thirteen through nineteen, esp. as they refer to years in a person's life or in a century.

(2) تعریف: people of ages thirteen through nineteen; teen-agers.

جمله های نمونه

1. the temperature remained in the teens
حرارت میان 13 و 19 باقی ماند.

2. when i was in my teens
وقتی که نوجوان بودم

3. She went through an identity crisis in her teens .
[ترجمه گوگل]او در نوجوانی دچار بحران هویت شد
[ترجمه ترگمان]او در نوجوانی دچار بحران هویت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Both my daughters are in their teens.
[ترجمه هدیه] هر دو دخترم در سن نوجوانیشان هستند
|
[ترجمه گوگل]هر دو دخترم در سنین نوجوانی هستند
[ترجمه ترگمان]هر دو دخترهایم در سن نوجوانی قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She was in her teens when she met him.
[ترجمه گوگل]وقتی با او آشنا شد در نوجوانی بود
[ترجمه ترگمان]وقتی او را دیده بود، در سنین نوجوانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. All my children are in their teens.
[ترجمه گوگل]همه فرزندان من در سنین نوجوانی هستند
[ترجمه ترگمان]همه بچه های من در سن نوجوانی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His son is in his teens.
[ترجمه گوگل]پسرش در سنین نوجوانی است
[ترجمه ترگمان]پسرش نوجوان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She's had skin problems since her teens.
[ترجمه گوگل]او از دوران نوجوانی مشکلات پوستی داشت
[ترجمه ترگمان]او از نوجوانی با پوستی پوستی مشکل پوستی داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His parents divorced during his teens.
[ترجمه گوگل]پدر و مادرش در دوران نوجوانی طلاق گرفتند
[ترجمه ترگمان]پدر و مادرش در دوران نوجوانی از هم جدا شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was a rebel in his teens but he's a respectable citizen these days.
[ترجمه گوگل]او در نوجوانی شورشی بود اما این روزها شهروند محترمی است
[ترجمه ترگمان]این روزها او یک یاغی بود اما این روزها شهروند محترمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. When I was in my early teens I went through a phase of only ever wearing black.
[ترجمه گوگل]وقتی در اوایل نوجوانی بودم، مرحله ای را پشت سر گذاشتم که همیشه مشکی پوشیدم
[ترجمه ترگمان]وقتی که در اولین سنین نوجوانی بودم، از یک فاز از آن دوران گذشتم که فقط با لباس سیاه پوشیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I married in my late teens and was taken in by his charm — which soon vanished.
[ترجمه گوگل]من در اواخر نوجوانی ازدواج کردم و جذب جذابیت او شدم - که به زودی ناپدید شد
[ترجمه ترگمان]من در اواخر نوجوانی با او ازدواج کردم و با جذابیت او ازدواج کردم - که خیلی زود ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He's in his early/mid/late teens.
[ترجمه گوگل]او در اوایل / اواسط / اواخر نوجوانی خود است
[ترجمه ترگمان]او در سنین زودرس و اوایل نوجوانی قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سنین 13 تا 19 (اسم)
teens

ده تا نوزده سالگی (اسم)
teens

نوجوان ده تا 19 ساله (اسم)
teens

انگلیسی به انگلیسی

• period of life between ages 13 and 19

پیشنهاد کاربران

This term refers to individuals who are between the ages of 13 and 19. Teens are in the stage of life between childhood and adulthood, and they are navigating the challenges and experiences of adolescence.
...
[مشاهده متن کامل]

افرادی که بین 13 تا 19 سال سن دارند.
نوجوانان در مرحله زندگی بین کودکی/childhood و بزرگسالی/adulthood قرار دارند و چالش ها و تجربیات نوجوانی/adolescence را طی می کنند.
مثال؛
Teens can be moody and rebellious as they navigate their changing identities.
A teacher might discuss, “Teens are often exploring their interests and passions, trying to figure out who they are and what they want to do. ”
Another might note, “Teens today are growing up in a digital world, with social media playing a significant role in their lives. ”

دوران نوجوانی
مثال:
He is in his teens
او در دوران نوجوانی اش به سر می برد.
سنین ۱۳ تا ۱۷ سالگی.
به طور مثال : in his teens یا in her teens.
سن بلوغ. بین 13 تا 16 سالگی
Teenage=نوجوان
با توجه به سن نوجوانی که بازه ۱۳ تا ۱۹ است
Teen به سن ۱۳ تا ۱۹ می گویند.

بپرس