1. three hours of utter tedium
سه ساعت ملالت محض
2. We played games to relieve the tedium of the journey.
[ترجمه گوگل]بازی هایی انجام دادیم تا خستگی سفر را از بین ببریم
[ترجمه ترگمان]ما برای تسکین خستگی سفر، بازی کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. We sang while we worked, to relieve the tedium .
[ترجمه گوگل]ما در حین کار آواز می خواندیم تا خستگی را از بین ببریم
[ترجمه ترگمان]ما در مدتی که کار می کردیم آواز خواندیم تا یکنواختی را ازسر بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. It was another day of mind-numbing tedium.
[ترجمه گوگل]این یک روز دیگر از خستگی ذهن بود
[ترجمه ترگمان] اون روز یه روز دیگه خسته کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Stress also relieves the tedium of everyday life.
[ترجمه گوگل]استرس همچنین خستگی های زندگی روزمره را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]استرس، یکنواختی زندگی روزمره را تسکین می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. His relentless gentility would risk serious tedium without a sharpness of eye and wit.
[ترجمه گوگل]جوانمردی بی امان او بدون تیزبینی و شوخ طبعی خطر خستگی جدی را به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]وقار بی پایان او، یکنواختی جدی را، بدون وضوح چشم و ذکاوت، به خطر می انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I didn't know how to while away my tedium.
[ترجمه گوگل]من نمی دانستم چگونه در حالی که خسته ام را دور کنم
[ترجمه ترگمان]نمی دانستم چطور این کار خسته کننده را انجام دهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The stink of exhaust, the mind - numbing tedium of traffic, parking lots blighting central city real estate.
[ترجمه گوگل]بوی بد اگزوز، ذهن - خستگی بیحس از ترافیک، پارکینگها که املاک و مستغلات مرکزی شهر را خراب میکنند
[ترجمه ترگمان]بوی گند دود، ترافیک از ترافیک، پارکینگ و پارکینگ اصلی شهر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Undoubtedly the very tedium and ennui which presume to have exhausted the variety and the joys of life are as old as Adam.
[ترجمه گوگل]بیشک دلتنگیها و دلتنگیهایی که گمان میکنند تنوع و لذتهای زندگی را از بین بردهاند به قدمت آدم هستند
[ترجمه ترگمان]بی شک یکنواختی و ملال که ممکن است تنوع و لذت زندگی را از پا درآورده باشد، مثل آدام پیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Soldiers often say that the worst thing about fighting is not the moments of terror, but all the hours of tedium in between.
[ترجمه گوگل]سربازان اغلب می گویند که بدترین چیز در مورد جنگ، لحظه های وحشت نیست، بلکه تمام ساعت های خستگی در میان است
[ترجمه ترگمان]سربازان اغلب می گویند که بدترین چیز در مورد جنگ، لحظات وحشت نیست، بلکه تمام ساعات of بین آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. She began to wonder whether she wouldn't go mad with the tedium of the job.
[ترجمه گوگل]او شروع به تعجب کرد که آیا با خستگی کار دیوانه نخواهد شد
[ترجمه ترگمان]به این فکر افتاد که آیا او از این کار خسته نخواهد شد یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Sometimes I shave my legs, amazed at the majestic tedium of the activity.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات پاهایم را می تراشم و از خستگی باشکوه این فعالیت شگفت زده می شوم
[ترجمه ترگمان]بعضی اوقات پاهایم را اصلاح می کنم و از آن یکنواختی با شکوه کار شگفت زده می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. You can end up a slave to the system, putting in endless hours of tedium and hating it.
[ترجمه گوگل]میتوانید در نهایت بردهی سیستم شوید و ساعتهای بیپایان را خسته کنید و از آن متنفر شوید
[ترجمه ترگمان]می توانی یک برده را به سیستم بدهی، ساعات بی پایان را در کار بگذاری و از آن متنفر باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Two-thirty was a time of blank arrest; a time of tedium, with all the dangers tedium carries at its heart.
[ترجمه گوگل]ساعت دو و نیم یک زمان دستگیری سفید بود یک زمان خسته کننده، با تمام خطراتی که خستگی در دل خود دارد
[ترجمه ترگمان]دو - سی دقیقه یک زمان بازداشت خالی بود؛ یک زمان خسته کننده، با تمام خطراتی که در قلب آن به بار می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید