1. the book is tediously long
کتاب به طور ملال انگیزی طولانی است.
2. The story is tediously spun out.
[ترجمه گوگل]داستان به طرز خسته کننده ای چرخیده است
[ترجمه ترگمان] داستان به طور tediously تموم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] داستان به طور tediously تموم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Her style is tediously prolix.
[ترجمه گوگل]سبک او خسته کننده است
[ترجمه ترگمان]سبک او به طور کسل کننده ای prolix است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سبک او به طور کسل کننده ای prolix است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The hours drag along, tediously enough.
[ترجمه گوگل]ساعتها بهاندازه کافی خستهکننده هستند
[ترجمه ترگمان]ساعت ها طول می کشد، به طور کسل کننده ای حالم به هم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ساعت ها طول می کشد، به طور کسل کننده ای حالم به هم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. To speak tediously or sententiously; moralize.
[ترجمه گوگل]خسته کننده یا حساس صحبت کردن اخلاقی کردن
[ترجمه ترگمان]به نظر من باید به طور کسل کننده ای حرف بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به نظر من باید به طور کسل کننده ای حرف بزنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Spam would have been tediously familiar to British viewers of a certain age.
[ترجمه گوگل]هرزنامه برای بینندگان بریتانیایی در یک سن خاص به طرز خسته کننده ای آشنا بود
[ترجمه ترگمان]این Spam برای بینندگان انگلیسی یک عصر خاص به طور کسل کننده ای آشنا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این Spam برای بینندگان انگلیسی یک عصر خاص به طور کسل کننده ای آشنا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. At that time, potatoes were tediously peeled and sliced by hand.
[ترجمه گوگل]در آن زمان سیب زمینی ها را به طرز خسته کننده ای پوست کنده و با دست برش می دادند
[ترجمه ترگمان]در آن زمان سیب زمینی به طور tediously کنده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در آن زمان سیب زمینی به طور tediously کنده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He plodded tediously forward.
[ترجمه گوگل]او خسته کننده به جلو حرکت کرد
[ترجمه ترگمان]به زحمت به سختی پیش می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به زحمت به سختی پیش می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Five weeks drifted tediously along.
[ترجمه گوگل]پنج هفته به طرز خسته کننده ای طی شد
[ترجمه ترگمان]پنج هفته به طور کسل کننده ای می گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پنج هفته به طور کسل کننده ای می گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. After official sort management, after or hired the administrative law enforcement class official, how to carry on the system design, thought that avoids excessively tediously ?
[ترجمه گوگل]پس از مدیریت مرتب سازی بر رسمی، پس از و یا استخدام مقامات اجرایی قانون اداری کلاس، چگونه به اجرای طراحی سیستم، فکر می کنم که اجتناب بیش از حد خسته کننده؟
[ترجمه ترگمان]پس از اینکه مدیریت رسمی اداری، پس از استخدام یا استخدام یک مقام اجرایی مجری قانون اجرایی، نحوه اجرای طرح سیستم را به کار گرفت، فکر کرد که از کار بیش از حد من اجتناب می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پس از اینکه مدیریت رسمی اداری، پس از استخدام یا استخدام یک مقام اجرایی مجری قانون اجرایی، نحوه اجرای طرح سیستم را به کار گرفت، فکر کرد که از کار بیش از حد من اجتناب می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Most solutions to the problem of global warming are tediously, almost oppressively, quotidian.
[ترجمه گوگل]بیشتر راهحلها برای مشکل گرمایش جهانی بهطور خستهکننده، تقریباً سرکوبکننده، روزمره هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از راه حل ها برای مساله گرم شدن جهانی هوای کره زمین، به طور tediously، quotidian نامیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بسیاری از راه حل ها برای مساله گرم شدن جهانی هوای کره زمین، به طور tediously، quotidian نامیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I know the age better than you do, though you will prate about it so tediously.
[ترجمه گوگل]من سن را بهتر از شما میدانم، هر چند که خیلی خستهکننده درباره آن دعا میکنید
[ترجمه ترگمان]من هم سن و سال تو را بهتر از تو می شناسم، هر چند که آن قدر به این موضوع فکر می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من هم سن و سال تو را بهتر از تو می شناسم، هر چند که آن قدر به این موضوع فکر می کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید