اسم ( noun )
حالات: technologies
مشتقات: technologist (n.)
حالات: technologies
مشتقات: technologist (n.)
• (1) تعریف: a field of knowledge concerned with the use of industrial arts and applied science to achieve practical objectives, or the various inventions and means of solving problems that result from research in this field.
- Doctors now depend heavily on medical technology.
[ترجمه امیر ۸۷] امروزه پزشکان به فناوری پزشکی احتیاج دارند|
[ترجمه گوگل] اکنون پزشکان به شدت به فناوری پزشکی وابسته هستند[ترجمه ترگمان] اکنون پزشکان به شدت به فن آوری پزشکی وابسته هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- That country has vast natural resources but lacks the technology to exploit them.
[ترجمه گوگل] این کشور منابع طبیعی وسیعی دارد اما فاقد فناوری برای بهره برداری از آنهاست
[ترجمه ترگمان] این کشور منابع طبیعی وسیعی دارد اما فاقد فن آوری برای بهره برداری از آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این کشور منابع طبیعی وسیعی دارد اما فاقد فن آوری برای بهره برداری از آن ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a particular method of solving practical problems that results from research in the fields of industrial arts and applied sciences.
- These houses are heated with the newest solar technology.
[ترجمه گوگل] این خانه ها با جدیدترین فناوری خورشیدی گرم می شوند
[ترجمه ترگمان] این خانه ها با جدیدترین فن آوری خورشیدی گرم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این خانه ها با جدیدترین فن آوری خورشیدی گرم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید