tearful

/ˈtɪrfəl//ˈtɪəfəl/

معنی: گریان، اشکبار
معانی دیگر: غم انگیز، همراه با گریه و زاری، گریه آور، اشک ریزان، در حال گریه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: tearfully (adv.), tearfulness (n.)
(1) تعریف: full of or accompanied by tears; crying.
مترادف: lachrymose, teary, watery, weepy
متضاد: dry, dry-eyed, tearless
مشابه: dewy, drippy, moist

- Her husband's tearful expression told her there was no hope for their son.
[ترجمه گوگل] قیافه اشک آلود شوهرش به او گفت که امیدی به پسرشان نیست
[ترجمه ترگمان] چهره اشک آلود شوهرش به او گفت که هیچ امیدی برای پسرشان وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She gave him a tearful apology.
[ترجمه گوگل] با گریه از او عذرخواهی کرد
[ترجمه ترگمان] به او عذر خواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: causing or likely to cause tears; piteous; sad.
مترادف: affecting, emotional, heartrending, moving, pathetic, piteous, poignant, sad, touching
متضاد: cheerful
مشابه: maudlin, mawkish, sentimental

- The final scene of the play is the most tearful.
[ترجمه گوگل] صحنه پایانی نمایشنامه اشک آلودترین صحنه است
[ترجمه ترگمان] آخرین صحنه نمایش the است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a tearful story
داستان گریه آور

2. He refused to listen to her tearful pleas.
[ترجمه گوگل]او از گوش دادن به التماس های گریان او خودداری کرد
[ترجمه ترگمان]از شنیدن التماس های اشک آلود او سر باز زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He answered in a tearful voice.
[ترجمه گوگل]با صدای گریان جواب داد
[ترجمه ترگمان]با صدای گریان جواب داد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The lawyer made a tearful plea to bias the jury.
[ترجمه گوگل]وکیل درخواستی گریانانه برای سوگیری هیئت منصفه کرد
[ترجمه ترگمان]وکیل اصرار کرد تا هیات منصفه رو تحت تاثیر قرار بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We had a tearful parting at the airport.
[ترجمه گوگل]در فرودگاه یک فراق اشک آلود داشتیم
[ترجمه ترگمان]در فرودگاه از هم خداحافظی کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She suddenly became very tearful.
[ترجمه گوگل]او ناگهان بسیار اشک آلود شد
[ترجمه ترگمان]ناگهان اشک از چشمانش سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I felt quite emotional?almost tearful.
[ترجمه گوگل]من کاملا احساسی بودم؟ تقریباً اشک ریختم
[ترجمه ترگمان]احساس خیلی احساسی داشتم؟ تقریبا اشک می ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She made a tearful phone call to her family.
[ترجمه گوگل]او یک تماس تلفنی اشک آلود با خانواده اش برقرار کرد
[ترجمه ترگمان] اون با خانوادش تماس گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. John gently disengaged himself from his sister's tearful embrace.
[ترجمه گوگل]جان به آرامی خود را از آغوش گریان خواهرش جدا کرد
[ترجمه ترگمان]جان با ملایمت خودش را از آغوش اشک های خواهرش جدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He suddenly became very tearful.
[ترجمه گوگل]او ناگهان بسیار گریان شد
[ترجمه ترگمان]ناگهان اشک از چشمانش سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. You may feel tearful in situations where you feel conspicuous.
[ترجمه گوگل]ممکن است در موقعیت هایی که احساس می کنید قابل توجه هستید احساس گریه کنید
[ترجمه ترگمان]ممکن است در موقعیت هایی که احساس راحتی می کنید اشک بریزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A tearful husband repeated calls for help in catching the fiend who battered his wife.
[ترجمه گوگل]شوهری گریان برای دستگیری شیطانی که همسرش را کتک زده بود درخواست کمک کرد
[ترجمه ترگمان]شوهر اشک شوق تقاضای کمک به دستگیری fiend را که همسرش را داغان کرده بود تکرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her tearful eyes brightened with interest.
[ترجمه گوگل]چشمان اشک آلودش از علاقه برق زد
[ترجمه ترگمان]چشم های اشک آلود او با علاقه برق زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Children often get fractious and tearful when tired.
[ترجمه گوگل]بچه ها اغلب در هنگام خستگی دچار شکنجه و گریه می شوند
[ترجمه ترگمان]کودکان اغلب وقتی خسته می شوند، کج خلق و گریان می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گریان (صفت)
crying, tearful, weepy, moist

اشکبار (صفت)
watery, wet, tearful, lachrymose

انگلیسی به انگلیسی

• crying, weeping
someone who is tearful is crying or is about to cry.

پیشنهاد کاربران

بپرس