در نوردیدن، زیر پا گذاشتن
The hurricane tore through the town, leveling everything in its path.
طوفان شهر را درنوردید و همه چیز را در مسیر خود صاف کرد.
طوفان شهر را درنوردید و همه چیز را در مسیر خود صاف کرد.
تورّق کردن
کاری را سریعا تمام کردن
با سرعت زیاد و با عجله، عملی رخ دادن.