دچار کشمکش شدن
1. ( احساسی – استعاری ) : دچار کشمکش درونی شدن بین دو انتخاب، احساس، یا مسیر—به ویژه در جمله ی رایج “I’m torn between…”
مثال: I’m torn between taking the job offer or staying at my current job.
... [مشاهده متن کامل]
بین قبول کردن پیشنهاد شغلی یا موندن توی کار فعلیم دو دل موندم / دلم دو پاره شده.
2. ( روایی – دراماتیک ) : توصیف حالتی از درگیری ذهنی یا احساسی که فرد رو از درون �می کشه� یا �پاره می کنه�
مثال: She was torn between loyalty and truth.
بین وفاداری و حقیقت از درون کشیده می شد.
Be torn�� ( کشور، گروه. . . ) تکه تکه شدن، پاره پاره شدن
دچار تفرقه و آشوب اجتماعی شدن
The country was torn by civil war. �She spent two months in the�war - torn�city. کشور پاره پاره شد ( دچار تفرقه و از هم پاشیدگی اجتماعی شد ) با جنگهای مدنی. او ۲ ماه در این شهر پاره پاره سپری کرد.
... [مشاهده متن کامل]
( شهری که دچار چند دستگی و تفرقه شده )
. . . a country that has been torn by civil war and foreign invasion since its independence. �
کشوری که پاره پاره شده بواسطه ی جنگ مدنی و تجاوز خارجی از زمان استقلال اش.
تکه شدن و پاره کردن:
The dog tore the newspaper into pieces.
( سگ، روزنامه را تکه تکه کرد. )
اشک ریختن
She wiped a tear from her cheek.
( او اشک آرامی از گونه اش پاک کرد. )
I watch her tear the slip across the serrated plastic and drop it into a wastebasket. نگاه می کنم که او کاغذ را از روی دندانه های پلاستیکی پاره می کند و در سطل زباله می اندازد.
tearمعنی: پاره کردن
... [مشاهده متن کامل]
مثال: She tore the paper in half. → او کاغذ را نصف کرد.
page 3 - 13 reason why
Isn't it lovely, all alone?
Heart made of glass, my mind of stone
Tear� me to pieces, skin to bone�=تکه تکه کردن
Hello, welcome home
اهنگ lovely
There is tear in my eyes
اشک تو چشمام حلقه زده
غم و اندوه
جریحه دار شدن
اشک ( قطره ای مایع که از چشم می آید ) اسم.
Example: Tears streamed down her face. پاره کردن ( چیزی را با کشیدن از هم جدا کردن ) فعل.
Example: Be careful not to tear the paper.
... [مشاهده متن کامل]
پارگی - ( اسم )
there is big tear in your shirt.
شکافتن ( چیزی را سریع جدا کردن ) فعل.
Example: He was excited and suddenly tear that cover
دویدن - ( خیلی سریع حرکت کردن ) فعل.
when I saw my mom, I tear across the street.
قطره - ( قطره ای مایع غیر اشک )
the Tears of that bottle be fulled.
( فروش ) بخش
کنایه از بخش بخش کردن یک منطقه جغرافیایی
اشک در میان مردم اشق بسیار گفته می شود و گفته میشد وکسی خواهان کسی بود اشک میریخت میگفتند اشق برایش میریزد واشقش برایش در آمده است. و به روند به عشق گراییده است.
اشک / 1. پاره کردن. دریدن. جر دادن 2. پاره پاره کردن 3. در هم کوبیدن. خراب کردن 4. دل کندن. بریدن 5. از هم گسیختن 6. کندن. ور آوردن 7. پاره شدن. جر خوردن 8. هجوم آوردن. هجوم بردن 9. پارگی
مثال:
And I am touched, so that tears come to my eyes.
... [مشاهده متن کامل]
و من هم تحت تاثیر قرار گرفته ام و برای همین اشک از چشمهایم سرازیر می شود.
She wiped her tears.
او اشکهایش را پاک کرد
He teared the picture.
او عکس را پاره کرد.
tear اشک
tear ( ed ) اشک ریختن
tear ( tore - torn ) پاره کردن
گریه
مثال: Tears welled up in her eyes as she listened to the sad news.
زخم ها در چشمانش آشکار شدند زمانی که او خبر غم انگیز را گوش داد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
در زبان باستانی لری واژه کهن وآریایی�أثرaser�به معنی اشک است. دربرخی از گویشهای لری به صورت�أرسars, هرسhars, خرسkhars� نیز به کار میرود. در زبان اوستایی همان�أثرaser� است. این واژه کهن وارد زبانهای اروپایی
... [مشاهده متن کامل] ( انگلیسی، . . . ) شده وبه صورت �تیرtear� به معنی اشک در زبان انگلیسی به کار میرود ( البته معنی پاره شدن هم میدهد که اشاره کردیم ) . در اینجا تبدیل حرف ث به حرف ت راداریم که تبدیلی رایج در زبانهای ایرانی وآریایی است یعنی أثرaser> تیر tear. ( یک مثال از تبدیل حرف ث به حرف ت: عدد3 در اوستایی�ثری theri� است که وارد زبان انگلیسی شده وبه�تری three� به معنی عدد3 است. ( البته انگلیسی زبانان همان ث اوستایی تلفظ میکنند که درآن نوک زبان بین دندانهای جلو قرار دارد یا در تلفظ ث عربی در کلمه�ثالث�. واژه�أثرaser� در زبان پهلوی به �أرس� تبدیل میشود ( أثر> أرس که جابجایی دو حرف نزدیک به هم نیز رایج است مثل� ملخmalakh در فارسی و مخل makhal در ارمنی�. و گمان میرود که واژگان�أرس، هرس، خرس� در برخی از گویشهای لری از پهلوی آن أرس گرفته شده است یعنی: أثر>أرس> هرس> خرس.
در زبان باستانی لری واژه کهن وآریایی�تلیش telish, درder� به معنی پاره کردن به کار میرود. این واژه کهن وارد زبانهای اروپایی ( انگلیسی، . . . ) شده وبه صورت �تیرtear�، � به معنی پاره کردن در زبان انگلیسی
... [مشاهده متن کامل] به کار میرود ( البته ناگفته نماند کهtear به معنی اشک نیز میباشدکه آن هم آریایی است وسرجای خود توضیح خواهم داد ) . در زبان لری�تلیش telish� برای پاره کردن پارچه وجامه، و�درder� برای پاره کرده اشیا، و پاره شدن وپاره کردن گوشت حیوان، . . . و اصطلاح�دال دری� به کار میرود. در این واژگان تبدیل لام به حرف ر وهمچنین تبدیل ت به دال را داریم.
شوربای چشم ؛ کنایه از اشک :
هم شوربای چشم نه سکبای چهره ها
کاین شوربا به قیمت سکبا برآورم.
خاقانی.
شوربای چشم خود خوردن بر ابن یمین
به که باید خورد سکبای رخ هر ناکسی.
ابن یمین.
tear 2 ( n ) ( tɛr ) =a hole that has been made in something by tearing, e. g. This sheet has a tear in it.
tear 1 ( n ) ( tɪr ) =a drop of liquid that comes out of your eye when you cry, e. g. A tear rolled down her face. She left the room in tears. He suddenly burst into tears.
دقت کنید که تلفظ به صورت فعل و اسم فرق میکند.
در نقش اسم به معنی اشک میشه ( تیِر )
در نقش فعل به معنی پاره کرده و در نقش اسم به معنی یک قسمت پاره در کاغذ یا لباس، میشه ( تِر )
برای بهتر متوجه شدن تلفظشون، تو دیکشنری های مختلف مثل لانگمن سرچ کنید.
tear: پاره کردن، اشک
در حالت فعل : پاره کردن _ تکه تکه کردن
در حالت اسم : اشک
نکته : اگر توجه کنید تلفظ واژه در حالت فعل ( تِر ) و در حالت اسم ( تی یِر ) خوانده میشود
اشک
جرخوردگی، پارگی، چاک
مترادف cut, rupture, slot
اسم:
اشک
فعل:
1. پاره کردن - دریدن - جردادن
2. پاره شدن
3. کندن ( قاپیدن )
4. با سرعت حرکت کردن
tear down
خراب کردن
tear up
پاره پاره کردن
[پزشکی] اشک: ماده ترشحی توسط غدد اشکی جهت مرطوب کردن چشم
اگر بعدش قید بیاد به معنی حرکت شتابزده و سریعه
He tore off down the street
نوار پیروزی - توالی موفقیت در یک بازه ی زمانی مشخص
دریده شدن و پاره شدن و از هم گسسته شدن هم معنی میده
مثلا :sheeps were tear by wolves
که یعنی :گوسفندان توسط گرگ ها دریده شدن
یا برای کشتی هایی که تو چنگ بمب بهشون خورده باشه و شکسته شده باشن و در استانه ی غرق شدن باشن هم استفاده میشه
It means to start crying because of strong emotion
پاره کردن هم معنی میده
( v ) میشه پاره کردن و ( n ) میشه اشک
Tear:
۱ )
جِریدن.
جِراندن چیزی
پارِهیدن.
پارِهاندن چیزی.
بُریدن.
بُراندن چیزی.
دَریدن چیزی/کسی.
۲ ) اَشکیدن.
اشکاندن کسی.
فرسایش
گریه کردن
می پندارم با واژه - تیان - یا - تیام - بختیاری که معنی چشم می دهد یکسان اَست به دلیل هم ریشگی زبانهای اریایی
اگر فعل باشد معنی "پاره کردن" می دهد.
مثال: که اغلب روی بسته های خوراکی نوشته می شود. ( با علامت یک قیچی و نقطه چین )
Tear here: از اینجا باز شود
اگر اسم باشد معنی "اشک" می دهد.
tear gas: گاز اشک آور
Be tear between
مردد بودن، مستاصل بودن
اشک. . . پاره کردن
جدا کردن
بریدن
خراب کردن سازه . شکستن
اشک. . . گریه
شتابزده حرکت کردن
اشک. گریه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٣)