team up

جمله های نمونه

1. Winning the match buoyed the team up.
[ترجمه فاطمه زهرا صادقپور] برنده شدن در مسابقه به افراد تیم قوت قلب داد.
|
[ترجمه گوگل]پیروزی در این مسابقه باعث شد تا تیم بالا برود
[ترجمه ترگمان]برنده شدن مسابقه، تیم را تحریک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The manager fired the team up at half-time.
[ترجمه گوگل]سرمربی در نیمه اول تیم را اخراج کرد
[ترجمه ترگمان]مدیر تیم را در نیم ساعت اخراج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The two colours don't team up.
[ترجمه مرتضی] دو رنگ هم تیمی نیستند
|
[ترجمه گوگل]این دو رنگ با هم ترکیب نمی شوند
[ترجمه ترگمان]این دو رنگ از هم جدا نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Their success last week will gee the team up.
[ترجمه گوگل]موفقیت آنها در هفته گذشته باعث ارتقای تیم خواهد شد
[ترجمه ترگمان]موفقیت آن ها در هفته گذشته به تیم تبدیل خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You can team up with one other class member if you want.
[ترجمه گوگل]در صورت تمایل می توانید با یکی دیگر از اعضای کلاس تیم تشکیل دهید
[ترجمه ترگمان]اگه بخوای میتونی با یه عضو کلاس دیگه تیم تشکیل بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Recently a friend suggested that we team up for a working holiday in Europe in the summer.
[ترجمه گوگل]اخیراً یکی از دوستان به ما پیشنهاد داد که برای تعطیلات کاری در اروپا در تابستان با هم متحد شویم
[ترجمه ترگمان]اخیرا یکی از دوستانم پیشنهاد کرد که ما در تابستان برای یک تعطیلات کاری در اروپا کار کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Producer Michael Mills saw the opportunity to team up a new writer with an actor new to television comedy.
[ترجمه گوگل]مایکل میلز، تهیه کننده، این فرصت را دید تا یک نویسنده جدید را با بازیگری که تازه وارد کمدی تلویزیونی شده است، همراهی کند
[ترجمه ترگمان]تهیه کننده مایکل میلز این فرصت را دید که یک نویسنده جدید را با بازیگر جدیدی برای کمدی تلویزیونی راه اندازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Bought to team up with U-21 partner Paille.
[ترجمه گوگل]برای تیم کردن با شریک U-21 Paille خریدم
[ترجمه ترگمان]این تیم را با Paille شریک (U - ۲۱)تشکیل دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sam took Nutty and her team up in the car straight after the last lesson.
[ترجمه گوگل]سام ناتی و تیمش را بلافاصله بعد از آخرین درس سوار ماشین کرد
[ترجمه ترگمان]سم لر و تیمش را مستقیما بعد از درس آخر به ماشین سوار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The two companies will team up to develop database software with fuzzy search capabilities.
[ترجمه گوگل]این دو شرکت برای توسعه نرم افزار پایگاه داده با قابلیت جستجوی فازی با یکدیگر همکاری خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]دو شرکت برای توسعه نرم افزار پایگاه داده با قابلیت جستجوی فازی تشکیل خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Guiding the plough and following the team up and down the field over the uneven ground was very hard and tiring work.
[ترجمه گوگل]هدایت گاوآهن و تعقیب تیم در زمین در زمین ناهموار کار بسیار سخت و طاقت فرسایی بود
[ترجمه ترگمان]شخم زدن و دنبال کردن تیم و پایین و پایین کردن زمین بر روی زمین ناهموار بسیار سخت و خسته کننده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Kurt Russell and Steven Seagal team up in a thriller about a hijacked plane.
[ترجمه گوگل]کرت راسل و استیون سیگال در فیلمی هیجان انگیز درباره یک هواپیمای ربوده شده با یکدیگر همکاری می کنند
[ترجمه ترگمان]کورت راسل و استیون Seagal در یک فیلم هیجان انگیز در مورد یک هواپیمای ربوده شده قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He didn't want to team up with anybody.
[ترجمه یاح یاح] اون نمی خواست با کسی همکاری کنه
|
[ترجمه گوگل]او نمی خواست با کسی تیم شود
[ترجمه ترگمان]اون نمی خواست با کسی بازی کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. What could be more natural, then, than to team up with Islam and popery to cleanse that terrible impurity?
[ترجمه گوگل]پس چه چیزی طبیعی تر از همدستی با اسلام و پاپری برای پاک کردن آن ناخالصی وحشتناک است؟
[ترجمه ترگمان]پس چه چیزی طبیعی تر از این است که با اسلام همراه شود و پروانه برای پاک کردن این ناخالصی وحشتناک حذف شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• join in a team, work together, cooperate

پیشنهاد کاربران

گروه بندی کردن
تو بازی یعنی خط گرفتن اما کلی یعنی همراه شدن
گروه شدن , متحد شدن
– He didn't want to team up with anybody
– They teamed up for a charity performance
– The two companies teamed up to provide a new electronic news service
همراهی یا همراه شدن ( به قصدی خاص ) I teamed up with a photographer who took me round central london for a two hour picture session. با یه عکاس برای دوساعت تمرین عکاسی در مرکز لندن همراه بودم.
تیم شدن
متحد شدن
دور ه جمع شدن به منظور انجام دادن کاری
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
to join with someone in order to work on something
این عبارتی نیست که بشه تک تک معنی کرد، یه phrasal verb هستش به این معنی که یه معنی جدا از ترجمه ی تک تکشون میده و اونم اینه : تشکیل تیم دادن، تیم درست کردن ، به خط شدن! هم ارز با : group up

بپرس