taximeter

/ˈtæksɪmiːtər//ˈtæksɪmiːtə/

معنی: مسافت سنج، مسافت نمای تاکسی
معانی دیگر: تاکسی متر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a mechanical device installed in taxicabs that automatically calculates the distance driven and the fare owed.

جمله های نمونه

1. Schaut auf den Taximeter 20 Mark bitte.
[ترجمه گوگل]Schaut auf den Taximeter 20 Mark bitte
[ترجمه ترگمان]Schaut auf Taximeter ۲۰ مارک bitte
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. As soon as moreover looked at taximeter to the destination, 3Yuan, meat pain!
[ترجمه گوگل]به محض این که علاوه بر این در تاکسی متر به مقصد نگاه کرد، 3Yuan، درد گوشت!
[ترجمه ترگمان]به محض این که به taximeter به مقصد رسید، ۳ یوان، درد گوشت!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Taximeter on the multi - function design, there are many innovations.
[ترجمه گوگل]تاکسی متر در طراحی چند کاره، نوآوری های زیادی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در طراحی چند تایی، نوآوری های زیادی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That's a foolproof taximeter as drivers are unable to alter the readings.
[ترجمه گوگل]این تاکسی‌متر بی‌خبر است زیرا رانندگان نمی‌توانند خوانش‌ها را تغییر دهند
[ترجمه ترگمان]این یک اشتباه کامل است چون رانندگان نمی توانند خوانش ها را تغییر دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The example of taximeter system that designed based on the top-to-down and modular concept is given to induce the common digital-system design idea with VHDL and ISP devices.
[ترجمه گوگل]نمونه ای از سیستم تاکسیمتر که بر اساس مفهوم بالا به پایین و مدولار طراحی شده است برای القای ایده مشترک طراحی سیستم دیجیتال با دستگاه های VHDL و ISP ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]مثالی از سیستم taximeter که براساس مفهوم بالا به پایین و مفهوم پیمانه ای طراحی شده است، به ایجاد ایده طراحی سیستم دیجیتالی مشترک با دستگاه های VHDL و ISP ها داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. According to the operation principle of taximeter, this paper advances the mathematical model changing the continuous segmenting to saltatory segmenting, and probes into the application of this model.
[ترجمه گوگل]با توجه به اصل عملکرد تاکسیمتر، این مقاله مدل ریاضی را با تغییر بخش‌بندی پیوسته به تقسیم‌بندی نمکی پیش می‌برد و در کاربرد این مدل کاوش می‌کند
[ترجمه ترگمان]با توجه به اصل عملیات of، این مقاله با پیشرفت مدل ریاضی، بخش بندی پیوسته به بخش بندی، بخش بندی، و probes ها را به کاربرد این مدل تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This topic is to design multi - function Taximeter.
[ترجمه گوگل]این مبحث طراحی تاکسی متر چند کاره می باشد
[ترجمه ترگمان]این موضوع طراحی multi چند تابعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The taximeter was ticking away.
[ترجمه گوگل]تاکسیمتر داشت دور می شد
[ترجمه ترگمان]The داشت از بین می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Please pay by taximeter.
[ترجمه گوگل]لطفا با تاکسیمتر پرداخت کنید
[ترجمه ترگمان] لطفا با \"taximeter\" پول بدین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Any of various devices that indicate measurement, such as a speedometer or a taximeter.
[ترجمه گوگل]هر یک از وسایل مختلفی که اندازه گیری را نشان می دهد، مانند سرعت سنج یا تاکسی متر
[ترجمه ترگمان]هر یک از دستگاه های مختلف که اندازه گیری را نشان می دهد، مانند a یا a
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The utility model relates to an IC card fee charging terminal which is connected with a taximeter.
[ترجمه گوگل]مدل سودمند مربوط به پایانه شارژ کارت آی سی است که با تاکسی متر متصل است
[ترجمه ترگمان]مدل مصرفی مربوط به یک پایانه شارژ با هزینه کارت IC است که با یک taximeter متصل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You can refuse to pay if the tax driver doesn't use taximeter to calculate the bill.
[ترجمه گوگل]اگر راننده مالیاتی برای محاسبه صورتحساب از تاکسی متر استفاده نکند، می توانید از پرداخت خودداری کنید
[ترجمه ترگمان]اگر راننده مالیات از taximeter برای محاسبه صورت حساب استفاده نکند شما می توانید از پرداخت آن امتناع کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مسافت سنج (اسم)
taximeter, telemeter

مسافت نمای تاکسی (اسم)
taximeter

تخصصی

[عمران و معماری] تاکسیمتر

انگلیسی به انگلیسی

• device in taxicabs to register fare due

پیشنهاد کاربران

taximeter ( حمل‏ونقل درون شهری - جاده ای )
واژه مصوب: کرایه‏سنج
تعریف: وسیله‏ای که میزان کرایه را برحسب مسافت و زمان ثبت می‏کند و نمایش می‏دهد

بپرس