taxidermy

/ˈtæksɪdɜːrmi//ˈtæksɪdɜːmi/

معنی: پوست ارایی
معانی دیگر: پوست پیرایی، پوست آرایی، آکنده سازی، پوست آکنی، پرکردن پوست حیوانات با کاه وغیره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: taxidermic (adj.), taxidermist (n.)
• : تعریف: the art of preserving dead animals by stuffing and mounting their skins in order to retain a lifelike appearance.

جمله های نمونه

1. Herman's taxidermy was inexpert, but Ma Katz was desiccated rather than rotten.
[ترجمه گوگل]تاکسیدرمی هرمان غیرمتخصص بود، اما ما کاتز به جای پوسیدگی خشک شده بود
[ترجمه ترگمان]بدن taxidermy فاقد تجربه بود، اما مادر Katz خشک و خشک بود تا فاسد شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Taxidermy Began with the ancient custom of keeping trophies of the hunt.
[ترجمه گوگل]تاکسیدرمی با رسم باستانی نگهداری غنائم شکار آغاز شد
[ترجمه ترگمان]شروع کرد به the های قدیمی که برای شکار و شکار از دست رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Taxidermy began with the ancient custom of keeping trophies of the hunt.
[ترجمه گوگل]تاکسیدرمی با رسم باستانی نگهداری غنائم شکار آغاز شد
[ترجمه ترگمان]Taxidermy از عادت دیرین شکار شروع به خشک شدن می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. For example. subtopics include: animal grooming. taxidermy. embalming. electrolysis. nail technician. culinary arts. wine steward and server. among others.
[ترجمه گوگل]مثلا موضوعات فرعی عبارتند از: نظافت حیوانات تاکسیدرمی مومیایی کردن الکترولیز تکنسین ناخن هنرهای آشپزی مهماندار شراب و سرور درمیان دیگران
[ترجمه ترگمان]برای مثال subtopics شامل: پرورش حیوانات taxidermy embalming الکترولیز تکنیسین میخ هنرهای culinary پیشکار و کارگزار در میان دیگران
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This was actually good news for Darwin, as it gave him more time to wander around the museums, seeking advice from the various experts in botany, taxidermy, geology and animal anatomy.
[ترجمه گوگل]این در واقع خبر خوبی برای داروین بود، زیرا به او فرصت بیشتری برای پرسه زدن در موزه‌ها و مشاوره گرفتن از متخصصان مختلف در گیاه‌شناسی، تاکسیدرمی، زمین‌شناسی و آناتومی حیوانات داد
[ترجمه ترگمان]این واقعا خبر خوبی برای داروین بود، چون زمان بیشتری برای گردش در موزه ها به او داد، به دنبال مشاوره از متخصصان مختلف گیاه شناسی، گیاه شناسی، زمین شناسی و آناتومی حیوانات بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Taking an extracurricular class such as knitting, dance, or taxidermy forces you to be in a room full of strangers.
[ترجمه گوگل]شرکت در یک کلاس فوق برنامه مانند بافتنی، رقص یا تاکسیدرمی شما را مجبور می کند در اتاقی پر از غریبه باشید
[ترجمه ترگمان]یک کلاس زیست شناسی هم به عنوان بافتن، رقص یا taxidermy تو باید در یک اتاق پر از غریبه ها باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Not only that, but you'll probably even have enough time to organize your own event, whether it be for taxidermy or building paper cup pyramids. Odds are, someone is interested.
[ترجمه گوگل]نه تنها این، بلکه احتمالاً حتی زمان کافی برای سازماندهی رویداد خود، چه برای تاکسیدرمی یا ساخت هرم لیوان کاغذی، خواهید داشت شانس این است که کسی علاقه مند باشد
[ترجمه ترگمان]نه تنها این، بلکه احتمالا زمان کافی برای سازماندهی رویداد خود داشته باشید، چه برای taxidermy و یا ساختن هرم های کاغذی باشد احتمال وجود دارد که فرد علاقمند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Written and directed by Australian filmmaker Adam Elliot, the film spans 20 years as the two delve into subjects including psychiatry, autism, taxidermy, kleptomania and agoraphobia.
[ترجمه گوگل]این فیلم به نویسندگی و کارگردانی فیلمساز استرالیایی، آدام الیوت، 20 سال طول می کشد و این دو به موضوعاتی مانند روانپزشکی، اوتیسم، تاکسیدرمی، دزد ستیزی و آگورافوبیا می پردازند
[ترجمه ترگمان]این فیلم به کارگردانی آدام الیوت، فیلمساز استرالیایی، طی ۲۰ سال به عنوان دو کاوش در موضوعاتی از جمله روان پزشکی، اوتیسم، taxidermy، kleptomania و agoraphobia ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tanning. Tanned skin wasn't seen as a necessary beauty treatment in American society until the last 20 years or so, with the exception of the taxidermy community.
[ترجمه گوگل]برنزه کردن پوست برنزه تا حدود 20 سال گذشته به عنوان یک درمان زیبایی ضروری در جامعه آمریکا دیده نمی شد، به استثنای جامعه تاکسیدرمی
[ترجمه ترگمان]برنزه کردن پوست tanned به عنوان یک درمان زیبایی ضروری در جامعه آمریکا تا ۲۰ سال گذشته یا به همین ترتیب، به استثنای جامعه taxidermy دیده نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The main process of recreating a baby elephant is described, mainly focusing on how to sculpt the manikin, and showing a kind of simple modern taxidermy .
[ترجمه گوگل]روند اصلی بازسازی یک بچه فیل توضیح داده شده است، که عمدتاً بر نحوه مجسمه سازی آدمک تمرکز دارد و نوعی تاکسیدرمی ساده مدرن را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]فرآیند اصلی بازسازی یک فیل بچه توضیح داده می شود و عمدتا بر روی نحوه شکل دادن manikin متمرکز می شود و نوعی of مدرن ساده را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Benson's diet is a factor that Mr. Williams, who first started taxidermy at age 14 by mounting a rat, has already earmarked to examine.
[ترجمه گوگل]رژیم غذایی بنسون عاملی است که آقای ویلیامز، که برای اولین بار تاکسیدرمی را در سن 14 سالگی با سوار کردن موش شروع کرد، قبلاً برای بررسی آن در نظر گرفته است
[ترجمه ترگمان]رژیم بنسون یک عامل است که آقای ویلیامز که ابتدا با سوار کردن یک موش در سن ۱۴ سالگی شروع به کار کرد، پیش از این به بررسی آن اختصاص داده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Now by rights considered the archers' capital, it is the ideal place to get weapons, supplies, advice, guides, and quality taxidermy .
[ترجمه گوگل]اکنون با توجه به حقوقی که به عنوان پایتخت کمانداران در نظر گرفته می شود، مکان ایده آل برای دریافت اسلحه، لوازم، مشاوره، راهنما و تاکسیدرمی با کیفیت است
[ترجمه ترگمان]اکنون با توجه به حقوق the، این مکان ایده آل برای دستیابی به سلاح، تدارکات، مشاوره، راهنمای و کیفیت خدمات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پوست ارایی (اسم)
taxidermy

انگلیسی به انگلیسی

• art of preparing stuffing and mounting the skins of animals
taxidermy is the craft of stuffing dead animals and birds so that they look lifelike and can be displayed.

پیشنهاد کاربران

the skill, activity, or job of preparing, stuffing, and mounting the skins of dead animals so that they look like they did when they were alive
آکنده
taxidermy ( عمومی )
واژه مصوب: آکنده
تعریف: ویژگی پیکره‏ای که با پرکردن و دوختن و آراستن پوست دباغی‏شدۀ جانوران ساخته می‏شود، به نحوی که جانور طبیعی و زنده جلوه کند

بپرس