1. a taxi bumped into us from the side
یک تاکسی به پهلوی (ماشین) ما زد.
2. a taxi cruises to pick up passengers
تاکسی برای پیدا کردن مسافر گشت می زند.
3. a taxi stand
ایستگاه تاکسی
4. the taxi deposited us in front of the station and disappeared
تاکسی ما را جلو ایستگاه گذاشت و ناپدید شد.
5. the taxi driver slanged a customer who was arguing with him
راننده ی تاکسی نسبت به یک مشتری که با او بحث می نمود فحاشی کرد.
6. the taxi was so crowded that i could hardly move a limb
تاکسی آنقدر پر بود که به سختی می توانستم دست و پای خود را حرکت بدهم.
7. a short taxi trip costs 10 dollars
یک سواری کوتاه با تاکسی ده دلار خرج بر می دارد.
8. finding a taxi has become a hassle
تاکسی گیر آوردن دردسر شده است.
9. hiring a taxi costs a little more but it is worth it
کرایه ی تاکسی کمی بیشتر است ولی می ارزد.
10. hold the taxi until i come
تاکسی را نگهدارید تا من هم بیایم.
11. catch a taxi (or bus or train)
تاکسی (یا اتوبوس یا ترن) گرفتن
12. a beat-up, old taxi
تاکسی قدیمی و قراضه
13. flag me a taxi quickly or i'll miss my train
زود یک تاکسی برایم صدا بزن و الا به قطار نخواهم رسید.
14. i hired a taxi to the airport
تا فرودگاه یک تاکسی کرایه کردم.
15. the city's kamikaze taxi drivers
رانندگان از جان گذشته ی تاکسی های شهر
16. to hail a taxi
تاکسی صدا زدن
17. to jockey a taxi for a living
برای امرار معاش تاکسی راندن
18. he argued with the taxi driver over the fare
سر کرایه با راننده ی تاکسی بگومگو کرد.
19. having to wait for a taxi is an inconvenience
منتظر تاکسی شدن مایه ی عذاب است.
20. please arrange to have a taxi bring us from the airport
لطفا ترتیبی دهید که یک تاکسی مارا از فرودگاه بیاورد.
21. aslan wrangled and rowed with the taxi driver
اصلان با راننده ی تاکسی بگومگو و دعوا کرد.
22. the thief was hustled into a taxi
دزد را کشان کشان به داخل تاکسی بردند.
23. to pack eight workers in a taxi
هشت کارگر را در یک تاکسی چپاندن
24. all seven of us packed into the taxi
هر هفت نفرمان در تاکسی چپیدیم.
25. the driver squeezed eight passengers into his taxi
راننده هشت مسافر را در تاکسی خود چپاند.
26. i met him while i was waiting for a taxi
هنگامی که منتظر تاکسی بودم به او برخوردم.
27. The taxi driver was obviously in the wrong in going ahead against the red light.
[ترجمه گوگل]راننده تاکسی آشکارا در مقابل چراغ قرمز در اشتباه بود
[ترجمه ترگمان]راننده تاکسی به طور واضح در اشتباه پیش روی چراغ قرمز ایستاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
28. The easiest way is to take a taxi.
[ترجمه گوگل]راحت ترین راه استفاده از تاکسی است
[ترجمه ترگمان]راحت ترین راه این است که تاکسی بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
29. Where's a taxi stand around here?
30. The taxi driver was angrily tooting his horn.
[ترجمه گوگل]راننده تاکسی با عصبانیت بوق می زد
[ترجمه ترگمان]راننده تاکسی با عصبانیت بوق و بوق راه انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید