taxation

/tækˈseɪʃn̩//tækˈseɪʃn̩/

معنی: وضع مالیات، مالیات، مالیات بندی
معانی دیگر: ساو، درآمد مالیاتی، عوارض دریافتی دولت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of imposing a tax or taxes.

(2) تعریف: an instance of being taxed.

(3) تعریف: the amount assessed as tax.

جمله های نمونه

1. taxation in one form or another
مالیات به هر شکلی

2. immune from extra taxation
مستثنی از مالیات اضافی

3. temporary immunity from taxation
معافیت موقت از مالیات

4. the scale of taxation
مقیاس مالیات ها

5. a unified system of taxation for all
نظام مالیاتی یکسان برای همه

6. to increase (or decrease) taxation
مالیات را اضافه کردن (یا کاستن)

7. property valuation for the purpose of taxation
ارزشیابی ملک به منظور تعیین مالیات

8. They were burdened with heavy taxation.
[ترجمه گوگل]مالیات سنگینی بر آنها تحمیل شد
[ترجمه ترگمان]آن ها بار سنگینی بر دوش داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The increase in indirect taxation is intended to neutralise the reduction in income tax.
[ترجمه گوگل]افزایش مالیات غیرمستقیم برای خنثی کردن کاهش مالیات بر درآمد در نظر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]افزایش مالیات غیرمستقیم برای از بین بردن کاهش مالیات بر درآمد در نظر گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. With the introduction of independent taxation, a married woman's position is much clearer.
[ترجمه گوگل]با وضع مالیات مستقل، موقعیت زن متاهل بسیار واضح تر می شود
[ترجمه ترگمان]با معرفی مالیات مستقل، یک زن متاهل بسیار واضح تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Compensation could be made by adjustments to taxation.
[ترجمه گوگل]جبران خسارت می تواند با تعدیل مالیات انجام شود
[ترجمه ترگمان]جبران خسارت را می توان با تنظیمات مربوط به مالیات انجام داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The increase of taxation is an important fiscal policy.
[ترجمه گوگل]افزایش مالیات یک سیاست مالی مهم است
[ترجمه ترگمان]افزایش مالیات یک سیاست مالی مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Industry is heavily burdened with taxation.
[ترجمه دانا] مالیات بار سنگینی بر دوش صنعت شده است.
|
[ترجمه گوگل]صنعت به شدت تحت فشار مالیات است
[ترجمه ترگمان]صنعت بشدت تحت فشار قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We campaigned on a platform of low taxation.
[ترجمه گوگل]ما بر بستری از مالیات کم کمپین زدیم
[ترجمه ترگمان]ما بر روی سکوی مالیات پایین مبارزه کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The government reacted by increasing taxation.
[ترجمه گوگل]دولت با افزایش مالیات واکنش نشان داد
[ترجمه ترگمان]دولت با افزایش مالیات واکنش نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The new government has increased taxation.
[ترجمه گوگل]دولت جدید مالیات را افزایش داده است
[ترجمه ترگمان]دولت جدید مالیات را افزایش داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وضع مالیات (اسم)
levy, assessment, taxation

مالیات (اسم)
tax, levy, imposition, scot, taxation, scat, gild, impost

مالیات بندی (اسم)
levy, taxation

تخصصی

[حقوق] وضع مالیات
[نساجی] وضع مالیات

انگلیسی به انگلیسی

• imposition of tariffs or levies, collection of taxes
taxation is the system by which a government collects money from people and spends it on such things as defence, education, and health care.
taxation is also the amount that people have to pay in taxes.

پیشنهاد کاربران

نظام مالیاتی
1. مالیات بندی 2. مالیات
مثال:
a switch from direct to indirect taxation
یک تغییر از مالیات بندی مستقیم به مالیات بندی غیر مستقیم
مالیات گیری
مالیات ستانی

بپرس