tawdry

/ˈtɒdri//ˈtɔːdri/

معنی: زرق و برق دار، جلف
معانی دیگر: (ارزان قیمت و بدساخت و دارای زرق و برق) جلف، پر زلم زیمبو، پرزرق و برق، مبتذل، مزخرف

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: tawdrier, tawdriest
مشتقات: tawdrily (adv.), tawdriness (n.)
• : تعریف: falsely showy; cheap and gaudy.
مترادف: garish, gaudy, gimcrack, meretricious, tinsel
متضاد: classy, elegant, magnificent
مشابه: cheap, chintzy, flashy, glitzy, loud, shoddy, showy, sleazy, tacky, tasteless

- The little girl admired this woman's dazzling necklaces and bracelets, but her mother thought they were tawdry.
[ترجمه گوگل] دختر کوچولو گردنبندها و دستبندهای خیره کننده این زن را تحسین می کرد، اما مادرش فکر می کرد که گردنبندها و دستبندهای خیره کننده این زن هستند
[ترجمه ترگمان] دختر کوچک گردن بند و دستبندهای گیج کننده این زن را تحسین کرد، اما مادرش فکر می کرد که آن ها tawdry
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. tawdry jewellery
جواهر بدلی و پر زرق و برق

2. It seems a tawdry nightmare, looking back.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد کابوس تلخی است، نگاه کردن به گذشته
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسه یه کابوس بوده و به گذشته نگاه می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Her successes are dismissed as tawdry, her claims to original exploration comprehensively deflated.
[ترجمه گوگل]موفقیت‌های او به‌عنوان ضعیف رد می‌شوند، و ادعای او در مورد اکتشاف اولیه به‌طور همه‌جانبه نادیده گرفته می‌شود
[ترجمه ترگمان]موفقیت های او به صورت tawdry (tawdry)صورت می گیرد، ادعاهای او در مورد اکتشاف اصلی به صورت جامع باطل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He wheels around on his tawdry rug and picks up the phone.
[ترجمه گوگل]روی قالیچه خشکش می چرخد ​​و گوشی را برمی دارد
[ترجمه ترگمان]چرخی زد و گوشی را برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Truth, however tawdry or trivial, may be told without let or hindrance from libel laws.
[ترجمه گوگل]حقیقت، هر چند ساده یا پیش پا افتاده، ممکن است بدون اجازه یا مانع از قوانین افترا گفته شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، آنچه بیش از حد معمول و پیش پاافتاده بود، ممکن است بدون اجازه یا مانع از قوانین تهمت و افترا به شما گفته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A motley collection of tawdry items was scattered over an area at least four feet square.
[ترجمه گوگل]مجموعه ای رنگارنگ از اقلام رنگارنگ در منطقه ای حداقل چهار فوت مربع پراکنده شده بود
[ترجمه ترگمان]مجموعه متنوعی از اجناس tawdry بر روی منطقه ای به مساحت چهار متر مربع پخش شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The place was all tawdry bars, dance-halls and flop-houses that were also houses of assignation.
[ترجمه گوگل]این مکان همه بارها، سالن های رقص و فلاپ هاوس بود که خانه های اختصاصی نیز بودند
[ترجمه ترگمان]این مکان همه جا پر زرق و برق، سالن رقص و خانه های flop بود که خانه هایی بود که در خانه قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As the rest of the tawdry tale emerged the Foreign Office and Downing Street lapsed into embarrassed silence.
[ترجمه گوگل]همانطور که بقیه داستان تلخ ظاهر شد، وزارت خارجه و داونینگ استریت در سکوت شرم آور فرو رفتند
[ترجمه ترگمان]همچنان که باقی داستان tawdry از اداره امور خارجه و خیابان داونینگ بیرون آمد، سکوت ناراحت کننده ای برقرار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But, through a tawdry heap of bushes, he watched the procession and the bare wooden coffin lifted by altar boys.
[ترجمه گوگل]اما، از میان انبوهی از بوته ها، صفوف و تابوت چوبی برهنه را که توسط پسران محراب بلند شده بود، تماشا کرد
[ترجمه ترگمان]اما از میان انبوهی از بوته ها، دسته دسته را نگاه کرد و تابوت چوبی لخت را کنار محراب بلند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The main street has assumed its tawdry prosperity with discomfort.
[ترجمه گوگل]خیابان اصلی با ناراحتی رونق نازک خود را به خود گرفته است
[ترجمه ترگمان]خیابان اصلی، کامیابی tawdry را با ناراحتی فرض کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Maybe we should resist the tawdry temptation of some Transatlantic travelling courtesy of air miles?
[ترجمه گوگل]شاید ما باید در برابر وسوسه‌های ناخوشایند برخی از سفرهای ماوراء اقیانوس اطلس به واسطه مایل‌های هوایی مقاومت کنیم؟
[ترجمه ترگمان]شاید ما باید در مقابل وسوسه کننده چند مایلی سفر هوایی مقاومت کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A woman regarded as gaudy or tawdry.
[ترجمه گوگل]زنی که به‌عنوان زرنگ یا ژولیده شناخته می‌شود
[ترجمه ترگمان] یه زن به عنوان زرق و برق و زرق و برق نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She saw herself as shallow, tawdry.
[ترجمه گوگل]او خود را کم عمق و چروک می دید
[ترجمه ترگمان]خودش رو یه کم کم عمق می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Steve Coogan, a comedian whose private life has often been newspaper fodder, complained about "tawdry muckraking" and the "sociopathic" treatment meted out by editors.
[ترجمه گوگل]استیو کوگان، کمدینی که زندگی خصوصی او اغلب به علوفه روزنامه تبدیل شده است، از "مغز و لجن کشی" و رفتار "اجتماعی" سردبیران شکایت کرد
[ترجمه ترگمان]استیو Coogan، یک کمدین که زندگی خصوصی اش اغلب علوفه روزنامه بوده است، از \"muckraking tawdry\" و \"sociopathic\" که توسط ویراستاران برگزار می شود شکایت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There is much getting up of a tawdry morality, barely skin deep, much crying, "Peace, peace, " where there is no peace and very little deep heart-searching anxiety to be thoroughly purged from sin.
[ترجمه گوگل]در جایی که هیچ آرامشی وجود ندارد و اضطراب عمیق جستجوگر قلبی برای پاکسازی کامل از گناه وجود ندارد، بسیار بلند می شود، به سختی پوست عمیقی می شود، بسیار فریاد می زند: «آرامش، صلح»
[ترجمه ترگمان]چیزهای زیادی از یک اخلاق tawdry، به سختی پوست، گریه کردن، \"صلح، صلح\"، جایی که هیچ صلح و اضطرابی عمیق در اعماق قلب وجود ندارد تا به طور کامل از گناه پاک شود، وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زرق و برق دار (صفت)
shiny, loud, showy, trumpery, gaudy, tinsel, gorgeous, flashy, flamboyant, tawdry

جلف (صفت)
sporty, foppish, rank, gaudy, jaunty, racy, tawdry

انگلیسی به انگلیسی

• loud; cheap
something that is tawdry is cheap and badly made.
a tawdry act is shameful.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Showy but cheap and of poor quality 🎉
🔍 مترادف: Gaudy
✅ مثال: The tawdry decorations at the party were more flashy than elegant.
Tawdry is an adjective used to describe something that is cheap, gaudy, or lacking in taste. It often implies a sense of vulgarity or tackiness.
صفتی برای توصیف چیزی که ارزان، زرق و برق دار یا بی سلیقگی است.
...
[مشاهده متن کامل]

اغلب حاکی از احساس ابتذال یا بی کلاسی است.
مثال؛
For instance, someone might describe a poorly made reality TV show as tawdry.
The term can also be used to describe scandalous or morally questionable behavior.
A person might say, “I can’t believe she wore such a tawdry outfit to the formal event. ”

لباس یا جواهرات جلف ( متظاهر ) و بی کیفیت
رفتار سبک سرانه - ضایع بازی درآوردن - خفت آور
She humiliated her husband with her tawdry affair.
وی با خیانت خفت آورش باعث تحقیر شوهرش شد.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : tawdriness
✅️ صفت ( adjective ) : tawdry
✅️ قید ( adverb ) : tawdrily
ناخوشایند
glitter

بپرس