1. "necessary essentials" is a tautology
((ضروریات لازم)) حشو قبیح است
2. To me it was immediately apparent, a tautology, a verbal redundancy.
[ترجمه گوگل]برای من بلافاصله آشکار شد، یک توتولوژی، یک افزونگی کلامی
[ترجمه ترگمان]برای من واضح بود که توضیح بی مورد و بی مورد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. It is therefore either a tautology or a fallacy to state that lack of entrepreneurial talent is the reason for poor growth.
[ترجمه گوگل]بنابراین، بیان این که فقدان استعداد کارآفرینی دلیل رشد ضعیف است، یا یک توتولوژی یا یک اشتباه است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، یا توضیح نادرست یا غلط برای دولت است که فقدان استعداد کارآفرینی دلیل رشد ضعیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The uttering of simple and obvious tautologies should, in principle, have absolutely no communicative import.
[ترجمه گوگل]بیان توتولوژی های ساده و آشکار، اصولاً نباید هیچ اهمیت ارتباطی داشته باشد
[ترجمه ترگمان]عبارات ساده و واضح و واضح باید در اصل، هیچ وارداتی ارتباطی نداشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Try to avoid repetition or tautology.
[ترجمه گوگل]سعی کنید از تکرار یا توتولوژی اجتناب کنید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید از تکرار تکراری اجتناب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Also, some tautology appears when we see generations of new concepts.
[ترجمه گوگل]همچنین، زمانی که نسلهایی از مفاهیم جدید را میبینیم، برخی توتولوژی ظاهر میشوند
[ترجمه ترگمان]همچنین، هنگامی که ما نسل مفاهیم جدید را می بینیم، توضیح بیشتری پیدا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Implication tautology is not reasoning form.
[ترجمه گوگل]توتولوژی استلزامی شکل استدلالی نیست
[ترجمه ترگمان]توضیح توضیح ناپذیر، شکل استدلال نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. As we know, contrapositive symmetry is the tautology in classical logic.
[ترجمه گوگل]همانطور که می دانیم، تقارن مخالف در منطق کلاسیک همان توتولوژی است
[ترجمه ترگمان]همانطور که می دانیم، تقارن contrapositive توضیح ناپذیر در منطق کلاسیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Modern logicians regard it as little more than tautology.
[ترجمه گوگل]منطق دانان مدرن آن را چیزی بیش از توتولوژی می دانند
[ترجمه ترگمان]منطق شناسی مدرن آن را بیشتر توضیح و توضیح می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Then the ascent algorithm and generalized quasi- tautology are discussed in the part-valued Interval-valued Fuzzy Propositional Logic .
[ترجمه گوگل]سپس الگوریتم صعود و شبه تولوژی تعمیم یافته در منطق گزاره ای فازی با ارزش مقطعی مورد بحث قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]سپس الگوریتم صعود و عبارات بی قاعده بسط یافته در فاصله زمانی با ارزش Interval فازی، مورد بحث و بررسی قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The interpretation of nominal tautology can be based on some concepts and theories in psychology and cognition, of which the most important are metonymic mapping, categorization and space mappings.
[ترجمه گوگل]تعبیر توتولوژی اسمی را می توان بر اساس مفاهیم و نظریه هایی در روانشناسی و شناخت استوار کرد که از مهمترین آنها می توان به نگاشت کنایه، طبقه بندی و نگاشت فضا اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]تفسیر مجدد اسمی می تواند براساس مفاهیم و تئوری ها در روان شناسی و شناخت باشد، که مهم ترین آن ها نقشه برداری، دسته بندی و نگاشت های فضایی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. A title whose seeming tautology made it clear that she was primarily interested in poetry.
[ترجمه گوگل]عنوانی که توتولوژی ظاهری آن روشن می کرد که او در درجه اول به شعر علاقه داشت
[ترجمه ترگمان]عنوانی که توضیح می داد در درجه اول به شعر علاقه مند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. What's the first excellence in a lawyer? Tautology. What the second? Tautology.
[ترجمه گوگل]اولین برتری در یک وکیل چیست؟ توتولوژی دومی چی؟ توتولوژی
[ترجمه ترگمان]اولین باری که تو یه وکیل عالی بودی چی بود؟ tautology چی شده؟ tautology
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید