1. christ taught kindness and forgiveness
عیسی مهربانی و بخشندگی را تعلیم می داد.
2. he taught me how to watch and pray
به من یاد داد که چگونه بیدار بمانم و دعا کنم.
3. he taught that the sun revolves around the earth
او چنین تعلیم می داد که خورشید به دور زمین می گردد.
4. he taught us to be honest and never steal
او به ما یاد داد که دست و دل پاک باشیم و هرگز دزدی نکنیم.
5. i taught and they learned
من می آموزاندم (درس می دادم) و آنها یاد می گرفتند (فرا می گرفتند).
6. she taught children their numbers
او به بچه ها حساب یاد می داد.
7. she taught her children not to be impertinent
او به فرزندانش آموخت که گستاخ نباشند.
8. she taught her children to be kind and polite
او به فرزندانش یاد داد که مهربان و باتربیت باشند.
9. who taught you to ride?
سوارکاری راکی یادت داد؟
10. boys were taught to fence and to swim
به پسرها شمشیربازی و شنا کردن می آموختند.
11. they were taught to be lowly
به آنها آموخته بودند که فروتن باشند.
12. they were taught to revere their country's past glories to the point of worship
به آنان یاد داده بودند که افتخارات گذشته ی کشورشان را تا سر حد پرستش تقدیس کنند.
13. we were taught how to load and unload a field gun
به ما یاد داده اند چگونه در توپ صحرایی گلوله بگذاریم و گلوله ی آن را خارج کنیم.
14. children must be taught to enunciate correctly
به بچه ها باید آموخت که درست تلفظ بکنند.
15. for several years i taught english literature at the university of missouri
چندین سال در دانشگاه میسوری ادبیات انگلیس تدریس کردم.
16. that joker must be taught a lesson
به اون دلقک باید درس عبرت داد.
17. the english department's poet-in-residence taught two courses
شاعر مقیم و مدعو از سوی بخش انگلیسی (دانشگاه) دو کلاس را درس داد.
18. the school of life taught him to be patient
مدرسه ی زندگی به او شکیبایی آموخت.
19. in a psychological test the mice were taught to find their way through a labyrinth
در یک آزمون روان شناسی به موش ها یاد دادند که راه خود را در یک پیچراه پیدا کنند.
20. in this class only written communication is taught
در این کلاس فقط بیان کتبی (آیین نگارش) یاد داده می شود.
21. a horse must be carefully mouthed before he is taught to jump
قبل از آموزش پرش باید اسب را به دقت لگام پذیر کرد.
22. He taught physics to the students at a college ten years ago.
[ترجمه گوگل]او ده سال پیش در یک کالج به دانش آموزان فیزیک تدریس می کرد
[ترجمه ترگمان]او به دانش آموزان ده سال پیش در یک کالج فیزیک تدریس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
23. The farmer taught her how to shear sheep.
[ترجمه گوگل]کشاورز به او یاد داد که چگونه گوسفند را بتراشد
[ترجمه ترگمان]کشاورز به او یاد داد که چگونه گوسفندان را بچیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
24. The adults should have taught them these skills.
[ترجمه گوگل]بزرگسالان باید این مهارت ها را به آنها آموزش می دادند
[ترجمه ترگمان]بزرگ ترها باید این مهارت ها را به آن ها یاد داده باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
25. She taught history at a secondary school.
[ترجمه گوگل]او در یک دبیرستان تاریخ تدریس می کرد
[ترجمه ترگمان]او تاریخ را در یک دبیرستان تدریس کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
26. He taught for several years before becoming a writer.
[ترجمه گوگل]او قبل از اینکه نویسنده شود، چندین سال تدریس کرد
[ترجمه ترگمان]او چندین سال پیش از اینکه به نویسنده ای تبدیل شود، تدریس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید