tasty

/ˈteɪsti//ˈteɪsti/

معنی: خوش طعم، خوش مزه، مزه دار، خوشگوار، گوارا، با مزه، باسلیقه تهیه شده
معانی دیگر: لذیذ، نوشین

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: tastier, tastiest
مشتقات: tastily (adv.), tastiness (n.)
• : تعریف: having a pleasing, agreeable flavor; delicious.
مترادف: delicious, flavorful, savory, tasteful
متضاد: bland, insipid, savorless, tasteless
مشابه: appetizing, delectable, epicurean, luscious, mouthwatering, palatable, scrumptious, toothsome, yummy

جمله های نمونه

1. tasty food
خوراک خوشمزه

2. One should love animals. They are so tasty.
[ترجمه مهین] باید حیوانات را دوست داشته باشیم . انها خیلی بامزه ودوستداشتنی هستند
|
[ترجمه گوگل]انسان باید حیوانات را دوست داشته باشد آنها خیلی خوشمزه هستند
[ترجمه ترگمان]انسان باید حیوانات را دوست داشته باشد خیلی خوش مزه اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Freshly baked apple pie makes a tasty dessert.
[ترجمه گوگل]پای سیب تازه پخته شده یک دسر خوشمزه درست می کند
[ترجمه ترگمان]پای سیب پخته یک دسر خوش مزه درست می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Although it is tasty, crab is very filling.
[ترجمه گوگل]اگرچه خرچنگ خوشمزه است، اما بسیار سیر کننده است
[ترجمه ترگمان]با اینکه خوش مزه است، اما بسیار پر کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Try this tasty dish for supper with a crispy salad.
[ترجمه گوگل]این غذای خوشمزه را برای شام با سالاد ترد امتحان کنید
[ترجمه ترگمان]این غذای خوش مزه رو برای شام با سالاد مخلوط بخور
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Snails are a tasty treat for hedgehogs.
[ترجمه گوگل]حلزون ها یک خوراکی خوشمزه برای جوجه تیغی هستند
[ترجمه ترگمان]snails یک درمان خوش مزه برای خارپشت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These sausages are really tasty - where did you buy them?
[ترجمه گوگل]این سوسیس ها واقعا خوشمزه هستند - از کجا خریدید؟
[ترجمه ترگمان]این سوسیس های واقعا خوش مزه است - آن ها را از کجا خریدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Oh, and the okonomiyaki is very tasty.
[ترجمه گوگل]اوه، و اوکونومیاکی بسیار خوشمزه است
[ترجمه ترگمان] اوه، و \"okonomiyaki\" خیلی خوش مزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was all good wholesome tasty food in those days.
[ترجمه گوگل]آن روزها همه غذای سالم و خوشمزه بود
[ترجمه ترگمان]در آن روزها غذای خوش مزه خوبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Loaf-tin shaped varieties are seldom tasty or worth eating and are often cooked without the flavoursome larding of fat.
[ترجمه گوگل]انواع قلع نان به ندرت خوشمزه یا ارزش خوردن دارند و اغلب بدون چربی خوش طعم پخته می شوند
[ترجمه ترگمان]گونه های Loaf به ندرت خوش مزه و یا باارزش هستند و اغلب بدون چربی flavoursome چربی پخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Gordon thought the proposition sounded very tasty.
[ترجمه گوگل]گوردون فکر کرد که این پیشنهاد بسیار خوشمزه به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان] گوردون \"فکر می کرد این پیشنهاد خیلی خوش مزه به نظر میرسه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Estate agents think it will be a very tasty morsel for an international company.
[ترجمه گوگل]کارگزاران املاک فکر می کنند این یک لقمه بسیار خوشمزه برای یک شرکت بین المللی خواهد بود
[ترجمه ترگمان]نمایندگان املاک فکر می کنند که یک لقمه بسیار خوش مزه برای یک شرکت بین المللی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He clearly had something tasty up his sleeve.
[ترجمه گوگل]او به وضوح چیزی خوشمزه در آستین خود داشت
[ترجمه ترگمان] واضحه که یه چیز خوش مزه تو آستینش داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. While all of the sauces are tasty, the grilled items are generously seasoned and stand well on their own.
[ترجمه گوگل]در حالی که همه سس ها خوش طعم هستند، اقلام کبابی سخاوتمندانه چاشنی شده اند و به خوبی می ایستند
[ترجمه ترگمان]در حالی که تمام سس ها خیلی خوش مزه است، آیتم های سرخ شده به طور سخاوتمندانه ای مکمل یکدیگر هستند و به خوبی بر روی خود می ایستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خوش طعم (صفت)
delicate, mellow, dainty, piquant, savory, tasty, palatable, delicious, toothsome

خوش مزه (صفت)
yummy, delicate, luscious, piquant, savory, flavorous, tasty, palatable, delicious, toothsome, zesty, flavored, zestful, sapid, gustable, interesting, jestful

مزه دار (صفت)
tasty, delicious

خوشگوار (صفت)
savory, savoury, tasty, palatable, digestible

گوارا (صفت)
soft, tasty, digestible, digestive, salubrious

با مزه (صفت)
funny, tasty, zesty, racy, zestful, sapid

باسلیقه تهیه شده (صفت)
tasty

انگلیسی به انگلیسی

• delicious; interesting
tasty food has a fairly strong, often savoury flavour which you find pleasant.

پیشنهاد کاربران

چشیدنی ( باید طعمشو بچشی ) ، خوردنی ( ازینا که نخوری از دستت رفته )
چرب و نرم
خوش خوراک
خوشمزه
لذیذ
خوش طعم

بپرس