تِیست گَزِم
🔸 معادل فارسی:
انفجار مزه / لذت شدید چشایی / اوج خوشمزگی
در زبان محاوره ای:
مززه ترکوند! / طعمش آدمو دیوونه می کنه / یه مزه ی orgasm طور
🔸 تعریف ها:
1. ( عامیانه – اغراق آمیز ) :
... [مشاهده متن کامل]
تجربه ی چشایی بسیار لذت بخش و شدید که با طعم فوق العاده ی غذا یا نوشیدنی همراهه
مثال: That first bite of the jalape�o cheesecake was a total tastegasm.
آن اولین گاز از چیزکیک هالوپینو، یک اوج لذت چشایی تمام عیار بود.
2. ( طنزآمیز – استعاری ) :
تشبیه لذت خوردن به لذت جنسی، برای تأکید بر شدت خوشمزگی
مثال: I just had pho the other day. Trust me, it was a tastegasm.
دیروز فو خوردم—باور کن یه tastegasm کامل بود.
3. ( منفی – نادر ) :
در برخی کاربردهای خاص، اشاره به طعم ناخوشایند ناشی از آروغ یا ترکیب مزه های قبلی
مثال: After the soda, he burped and had a nasty tastegasm of cheese and sour cream.
بعد از نوشابه، آروغ زد و طعم تند و زننده ای از پنیر و خامه ترش را حس کرد.
🔸 مترادف ها:
flavor explosion – mouthgasm – foodgasm – taste blast – yum overload
🔸 معادل فارسی:
انفجار مزه / لذت شدید چشایی / اوج خوشمزگی
در زبان محاوره ای:
مززه ترکوند! / طعمش آدمو دیوونه می کنه / یه مزه ی orgasm طور
🔸 تعریف ها:
1. ( عامیانه – اغراق آمیز ) :
... [مشاهده متن کامل]
تجربه ی چشایی بسیار لذت بخش و شدید که با طعم فوق العاده ی غذا یا نوشیدنی همراهه
مثال: That first bite of the jalape�o cheesecake was a total tastegasm.
آن اولین گاز از چیزکیک هالوپینو، یک اوج لذت چشایی تمام عیار بود.
2. ( طنزآمیز – استعاری ) :
تشبیه لذت خوردن به لذت جنسی، برای تأکید بر شدت خوشمزگی
مثال: I just had pho the other day. Trust me, it was a tastegasm.
دیروز فو خوردم—باور کن یه tastegasm کامل بود.
3. ( منفی – نادر ) :
در برخی کاربردهای خاص، اشاره به طعم ناخوشایند ناشی از آروغ یا ترکیب مزه های قبلی
مثال: After the soda, he burped and had a nasty tastegasm of cheese and sour cream.
بعد از نوشابه، آروغ زد و طعم تند و زننده ای از پنیر و خامه ترش را حس کرد.
🔸 مترادف ها: