tassel

/ˈtæsl̩//ˈtæsl̩/

معنی: چنبره، منگوله، کاکل ذرت، منگوله زدن به، اویز زدن
معانی دیگر: شرابه، آویز، هر چیز منگوله مانند، (ذرت) کاکل، کلاله، (ذرت و غیره) کاکل درآوردن، کلاله دار شدن، (مهجور) رجوع شود به: tiercel، ریشه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a pendant ornament made of a bunch of threads or cords of equal length that are tied together at one end and hang free at the other.
مشابه: fringe, tuft

(2) تعریف: something resembling this, such as the blossom at the top of a corn plant.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: tassels, tasseling, tasseled
• : تعریف: to provide or ornament with tassels.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to put forth tassels, as corn.

جمله های نمونه

1. the tassel on the cap of a university professor
منگوله ی کلاه استاد دانشگاه

2. The corn has begun to tassel.
[ترجمه گوگل]ذرت شروع به منگوله کردن کرده است
[ترجمه ترگمان]ذرت شروع به منگوله زدن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The scientists were Jerry Merryman, James Van Tassel and Jack Kilby.
[ترجمه گوگل]این دانشمندان جری مریمن، جیمز ون تاسل و جک کیلبی بودند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان جری Merryman، جیمز وان tassel و جک کیلبی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Results The Maize tassel saponin could reduce the hyperglycaemia caused by alloxan and adrenaline.
[ترجمه گوگل]ResultsThe ساپونین منگوله ذرت می تواند هیپرگلیسمی ناشی از آلوکسان و آدرنالین را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]نتایج حاصل از ذرت (ذرت)می تواند the ناشی از آدرنالین و آدرنالین را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There are no significant difference about internal of tassel and ear at the same differentiation phase.
[ترجمه گوگل]تفاوت معنی داری در قسمت داخلی منگوله و گوش در مرحله تمایز یکسان وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ تفاوت قابل توجهی در مورد وضعیت داخلی of و گوش در همان فاز تمایز وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Is the high central section of blue Suzhou tassel school shift Class several?
[ترجمه گوگل]آیا بخش مرکزی بالای مدرسه سوژو منگوله آبی کلاس شیفت چند است؟
[ترجمه ترگمان]آیا بخش مرکزی بالای Suzhou آبی tassel کلاس چند است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In summer tassel, Luan tree, acacia, Hystrix real, Weigela flowers, rose, red flowering continuously Hundred Days.
[ترجمه گوگل]در منگوله تابستانی، درخت لوان، اقاقیا، هیستریکس واقعی، گل وایگلا، گل رز، گلدهی قرمز به طور مداوم صد روز
[ترجمه ترگمان]در فصل تابستان، درخت luan، اقاقیا، اقاقیا، Hystrix، real، گل سرخ، گل سرخ، به طور پیوسته در صد روز اوج می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Single straight sword with sheath and tassel, enchanting price, for beginners and collectors.
[ترجمه گوگل]شمشیر تکی مستقیم با غلاف و منگوله قیمتی دلربا برای مبتدیان و کلکسیونرها
[ترجمه ترگمان]یک شمشیر مستقیم با غلاف و منگوله، قیمت مسحور کننده، برای مبتدیان و مجموعه داران
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The blue silk mortar board she wore was edged in gold lace with a gold bullion button and tassel.
[ترجمه گوگل]تخته ملات ابریشم آبی که او پوشیده بود با توری طلایی با یک دکمه شمش طلایی و منگوله لبه داشت
[ترجمه ترگمان]آن تخته mortar آبی که به تن داشت با یک توری طلا، با یک مدال طلا و منگوله طلایی رنگ حاشیه دوزی شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was wearing a very attractive pair of black tassel loafers.
[ترجمه گوگل]او یک جفت کفش منگوله مشکی بسیار جذاب پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]یک جفت کفش پاشنه بلند مشکی به تن داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They wanted her in plain view with a gold tassel and words coming out of her mouth.
[ترجمه گوگل]آنها می خواستند او را با یک منگوله طلایی و کلماتی که از دهانش بیرون می آمد، در معرض دید عموم قرار دهد
[ترجمه ترگمان]آن ها او را با یک کلاه طلایی و کلمات طلایی می خواستند که از دهانش بیرون بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There was even displayed a velvet cap with a tassel.
[ترجمه گوگل]حتی یک کلاه مخملی با منگوله به نمایش گذاشته شد
[ترجمه ترگمان]حتی یک کلاه مخملی با منگوله نیز به نمایش گذاشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She pushed the headrest back up; she pulled the tassel.
[ترجمه گوگل]او پشت سری را به سمت بالا هل داد منگوله را کشید
[ترجمه ترگمان]لم داد و لم داد و tassel را کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. To salute the advent of intellectual economy, must not pluvial silken tassel.
[ترجمه گوگل]برای ادای احترام به ظهور اقتصاد روشنفکری، نباید منگوله ابریشمی را پر کرد
[ترجمه ترگمان]برای ادای احترام به ظهور اقتصاد فکری، نباید tassel ابریشمی به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چنبره (اسم)
circle, bend, torque, hoop, core, cushion, coil, tassel, pad

منگوله (اسم)
knot, bob, tassel, tuft, pompon

کاکل ذرت (اسم)
tassel

منگوله زدن به (فعل)
tassel

اویز زدن (فعل)
tassel

انگلیسی به انگلیسی

• fringe; fringed garment worn by observant jews
fringe, make a fringed garment
a tassel is a bunch of threads attached to something as a decoration.

پیشنهاد کاربران

بپرس