tartaric

/tɑːrˈtærɪk//tɑːˈtærɪk/

معنی: تاتاری، اسید تارتاریک، مشتقاز درده شراب
معانی دیگر: وابسته به یا دارای اسید تارتاریک، جوش ترش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, pertaining to, or obtained from tartar or tartaric acid.

مترادف ها

تاتاری (صفت)
tartar, tartarean, tartarian, tatar, tartaric

اسید تارتاریک (صفت)
tartaric

مشتق از درده شراب (صفت)
tartaric

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to the hard scaly deposit that forms on teeth; pertaining the sediment of wine

پیشنهاد کاربران

بپرس