tart

/ˈtɑːrt//tɑːt/

معنی: زن هرزه، تارت، نان شیرینی مربایی، مزه غوره، ترش مزه، تند، ترش، زننده
معانی دیگر: اسیدی، دبش، (معنی و غیره) تند، شدید، شیرینی مربایی، کیک میوه دار، (عامیانه)، فاحشه، جنده، روسپی، زن بی عفت، (زن) خراب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: tarter, tartest
مشتقات: tartly (adv.), tartness (n.)
(1) تعریف: sour or acid in taste; sharp; biting.
مترادف: acerbic, acid, acidic, acidulous, sour, vinegary
مشابه: acetic, piquant, sharp

- Tart apples will sweeten when baked.
[ترجمه گوگل] سیب تارت وقتی پخت شیرین می شود
[ترجمه ترگمان] در هنگام پخت سیب شیرین، سیب شیرین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: sharp or biting in meaning, tone, or expression.
مترادف: acerbic, acid, acidulous, biting, cutting, incisive, sharp
متضاد: kind
مشابه: acrid, astringent, caustic, corrosive, keen, pungent, sarcastic, scathing, trenchant, vinegary

- She gave his arrogant and demeaning offer a tart reply.
[ترجمه گوگل] او به پیشنهاد متکبرانه و تحقیرآمیز او پاسخی تلخ داد
[ترجمه ترگمان] لبخند شیرینی به او زد و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
(1) تعریف: a shallow, baked pastry shell with a sweet or savory filling, usu. having no top crust.
مشابه: pastry, patisserie, pie

- The beautiful strawberry tart was the most popular of the desserts.
[ترجمه گوگل] تارت زیبای توت فرنگی محبوب ترین دسر بود
[ترجمه ترگمان] کیک توت فرنگی زیبا یکی از محبوب ترین انواع دسرها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (informal) a prostitute.
مترادف: drab, harlot, hooker, trollop, whore
مشابه: call girl, courtesan, demimondaine, gigolo, prostitute, slut, streetwalker, strumpet

جمله های نمونه

1. tart up
(انگلیس - خودمانی) به طور جلف و خودنمایانه تزیین کردن

2. a tart answer
جواب تند

3. a tart pomegranate
انار ترش

4. I don't like a tart apple.
[ترجمه کارولین] سیب ترش دوست ندارم
|
[ترجمه گوگل]من سیب تارت دوست ندارم
[ترجمه ترگمان]من سیب ولا را دوست ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That dress makes her look like a tart.
[ترجمه جوگی] آن لباس اورا شبیه یک فاحشه می کند
|
[ترجمه گوگل]آن لباس او را شبیه تارت می کند
[ترجمه ترگمان] اون لباس اون رو شبیه شیرینی می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He had called her a cheap little tart.
[ترجمه گوگل]او را یک تارت کوچک ارزان قیمت نامیده بود
[ترجمه ترگمان]او را یک زن هرزه کوچک صدا کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That lemon tart was a winner, wasn't it?
[ترجمه گوگل]آن تارت لیمو برنده بود، اینطور نیست؟
[ترجمه ترگمان]اون تارت لیمو برنده بود، مگه نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Are you eyeing up that strawberry tart?
[ترجمه گوگل]آیا به آن تارت توت فرنگی توجه دارید؟
[ترجمه ترگمان]اون تارت توت فرنگی رو نگاه می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If any cracks have appeared in the tart case, fill these in with raw pastry.
[ترجمه گوگل]اگر شکافی در محفظه تارت ظاهر شد، آن را با شیرینی خام پر کنید
[ترجمه ترگمان]اگر هر شکافی در جعبه شیرینی ظاهر شده باشد، این مواد را با شیرینی خام پر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This fruit tastes rather tart.
[ترجمه گوگل]طعم این میوه نسبتا ترش است
[ترجمه ترگمان]این میوه طعم شیرینی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She popped the tart into the oven.
[ترجمه گوگل]تارت را داخل فر ریخت
[ترجمه ترگمان]She را در تنور گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The words were more tart than she had intended.
[ترجمه گوگل]کلمات تلخ تر از آنچه او در نظر داشت بود
[ترجمه ترگمان]کلمات more از آن چیزی بود که تصور کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The blackberries were a bit too tart on their own, so we stewed them gently with some apples.
[ترجمه گوگل]توت سیاه به خودی خود کمی ترش بود، بنابراین ما آنها را به آرامی با مقداری سیب خورش دادیم
[ترجمه ترگمان]blackberries هم کمی شیرینی بودند، بنابراین آن ها را به آرامی با چند سیب آب پز کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Reduce heat and boil and mirrors the tart goat cheese. gently, stirring occasionally until thick, 30 to 35 minutes.
[ترجمه گوگل]حرارت را کم کنید و بجوشانید و پنیر بز ترش را آینه کنید به آرامی، هر از گاهی هم بزنید تا غلیظ شود، 30 تا 35 دقیقه
[ترجمه ترگمان]گرما و حرارت را کاهش دهید و پنیر خامه ای را آینه کنید به آرامی، تا حدود ۳۵ تا ۳۵ دقیقه به هم زدن ادامه دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زن هرزه (اسم)
tart, broad, jade, minx, bitch, trollop, limmer, rep

تارت (اسم)
tart

نان شیرینی مربایی (اسم)
tart

مزه غوره (اسم)
tart

ترش مزه (صفت)
tart

تند (صفت)
caustic, abrupt, sudden, spicy, steep, fast, sharp, harsh, sour, tart, acrid, acrimonious, acute, hot, keen, quick, mercurial, brisk, heady, headlong, inflammable, rapid, tempestuous, snappy, peppery, arrowy, rattling, biting, nipping, bitter, virulent, rash, violent, intensive, discourteous, transient, crusty, pungent, hasty, racy, rath, rathe, mordacious, prestissimo, presto, snippy, temerarious, wing-footed

ترش (صفت)
acerb, sour, tart, acid, vinegary, acetic, acetose, vinegarish

زننده (صفت)
hideous, vile, gaunt, spicy, sharp, harsh, tart, acrid, nasty, repulsive, repellent, acrimonious, striking, garish, striker, mordant, nippy, odoriferous, poignant, forbidding, squalid, biting, loathsome, lurid, repugnant, fulsome, disgusting, pungent, stinking, scabrous, glassy, indign, loathly, pit-a-pat

انگلیسی به انگلیسی

• fruit pastry; prostitute (slang)
sour, sharp, bitter; biting, cutting, barbed
a tart is a shallow pastry case with a sweet filling.
a tart remark is unpleasant and rather cruel; a literary use.
if you refer to a woman or girl as a tart, you think that her behaviour is sexually immoral or that her appearance is obscene or vulgar in some way; an offensive use.

پیشنهاد کاربران

زن فاحشه
ترش
تند
1 -
An open pastry case with a filling, usually of something sweet such as fruit
تارت ( به فرانسوی: Tarte ) نوعی شیرینی است که معمولاً از مواد پرکننده برای پوشش آن استفاده می شود. روی تارت ها باز است و از ماده اصلی شیرینی ( خمیر ) تشکیل نشده است. در تارت ها خمیر شیرینی، خمیر بریزه است. ماده روکش یا پرکننده تارت ها ممکن است شیرین ( مثل میوه جات ) یا نمکی و غیرشیرین ( مثل مرغ و میگو ) باشد. تارت های امروزی معمولاً بر پایه میوه و مایع کاستارد هستند. تارت های ریزه نیز به تارت های کوچک اطلاق می شود. به عنوان مثال می توان از تارت ریزه تخم مرغ نام برد. مثالی دیگر که در خصوص تارت ها می توان زد تارت های مربایی هستند که رنگ آن ها بسته به مزه ای است که در مربا ( به عنوان پرکننده ) استفاده می شود. از میان تارت ها می توان به تارت خوش پخت نیز اشاره کرد که خاستگاه بریتانیایی دارد. از تارت های نمکی می توان به پای کیش اشاره کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

apple/strawberry/custard tart
2 -
mainly UK very informal disapproving
A woman who intentionally wears the type of clothes and make - up that attract sexual attention in a way that is too obvious
عمدتاً انگلیسی بریتانیایی، غیر رسمی ، ناپسند و نامطلوب
زنی که تعمداً نوعی لباس می پوشد و آرایش می کند که به شکل آشکاری توجه جنسی افراد را جلب نماید

tart
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/tart• https://en.wikipedia.org/wiki/Tart
تارت ( به فرانسوی: Tarte ) نوعی شیرینی است که معمولاً از مواد پرکننده برای پوشش آن استفاده می شود. روی تارت ها باز است و از ماده اصلی شیرینی ( خمیر ) تشکیل نشده است. در تارت ها خمیر شیرینی، خمیر بریزه
...
[مشاهده متن کامل]
است. ماده روکش یا پرکننده تارت ها ممکن است شیرین ( مثل میوه جات ) یا نمکی و غیرشیرین ( مثل مرغ و میگو ) باشد.

منابع• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/تارت
adj
✔️شیرین، مربایی
:Nigel Slater recipes
Perfect roast chicken, 🔎apricot tarts🔎, cheesecake: recipes from Nigel Slater’s new book
noun
⁦✔️⁩کیک میوه دار،
شیرینی مربایی
How to make 🔎lemon posset tart🔎 using stale biscuits – recipe
Theguardian. com@
فاحشه، زن خراب

بپرس