tarsal

/ˈtæsl̩//ˈtɑːsl̩/

معنی: استخوان قوزک پا، وابسته بقوزک پا، مچ پایی
معانی دیگر: (کالبد شناسی)، استخوان مچ پا، مچ پا، قوزک پا، قوزکی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of, near, or having to do with the tarsus of the foot or the tarsus of the eyelid.
اسم ( noun )
• : تعریف: a tarsal bone, joint, or cartilage.

جمله های نمونه

1. Generally, the tarsal canal artery was somewhat smaller than the deltoid branch and the tarsal sinus artery.
[ترجمه گوگل]به طور کلی، شریان کانال تارسال تا حدودی کوچکتر از شاخه دلتوئید و شریان سینوس تارسال بود
[ترجمه ترگمان]به طور کلی، سرخرگ کانال tarsal تا حدی کوچک تر از شاخه deltoid و سرخرگ سینوس tarsal بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Conclusion The Self-nasal septal cartilage with mucosa restored tarsal plate coloboma of eyelid malignant tumor is convenience and less lesion reconstruction operation of eyelid.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری غضروف سپتوم خود بینی با کولوبوما صفحه تارسال ترمیم شده مخاطی تومور بدخیم پلک، سهولت و عملیات بازسازی ضایعه کمتر پلک است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری غضروف بینی Self بینی با مخاط بازیابی بشقاب tarsal بر روی یک تومور بدخیم، راحتی و عمل بازسازی کم تر پلک چشم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The tarsal joints, ankle joint line, and subtalar joints, should all be palpated for tenderness.
[ترجمه گوگل]مفاصل تارسال، خط مفصل مچ پا و مفاصل ساب تالار همگی باید برای حساسیت لمس شوند
[ترجمه ترگمان]اتصالات tarsal، خط مفصل مچ پا، و مفاصل subtalar باید به خاطر لطافت و مهربانی مورد استفاده قرار گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Conclusions In child outpatient with tarsal cyst, pre - operation and during operation nursing are the key for the operation.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری در کودکان سرپایی مبتلا به کیست تارسال، پرستاری قبل از عمل و در حین عمل، کلید عمل است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری در کودک سرپایی با کیست tarsal، پیش از عملیات و در طول عملیات پرستاری کلید عملیات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Objective To observe the effects and safety of reconstruction of posterior eyelid (tarsal conjunctiva) defect with hard palate mucosa grafts.
[ترجمه گوگل]هدف: مشاهده اثرات و ایمنی بازسازی نقص پلک خلفی (ملتحمه تارسال) با پیوند مخاط کام سخت
[ترجمه ترگمان]هدف برای مشاهده اثرات و ایمنی of پلک چشم (tarsal conjunctiva)با پیوند هارد mucosa mucosa
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Usually, the tarsal canal artery arises from the medial plantar artery, and the deltoid branch from the posterior tibial artery alone.
[ترجمه گوگل]معمولاً شریان کانال تارسال از شریان کف پا داخلی و شاخه دلتوئید به تنهایی از شریان تیبیال خلفی ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]معمولا سرخرگ کانال tarsal از سرخرگ مرکزی کف پا و شاخه deltoid از سرخرگ پشتی عقبی جدا می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The interosseous talocalcaneal ligament and arteries and veins of tarsal sinus were also observed.
[ترجمه گوگل]رباط بین استخوانی تالوکالکانئال و شریان ها و وریدهای سینوس تارسال نیز مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]The interosseous interosseous و arteries و veins of نیز مشاهده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Conclusion It was effective to resuture the lower eyelid retractor to tarsal plate and resect the measurable lower eyelid skin to correct senile entropion and had a low recurrence rate.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری برای اصلاح انتروپیون پیری، بازگرداننده پلک پایین به صفحه تارسال و برداشتن پوست قابل اندازه‌گیری پلک پایین برای اصلاح آنتروپیون پیر مؤثر بود و میزان عود پایینی داشت
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری موثر بود که پلک پایینی پلک پایینی را به بشقاب tarsal resuture و پوست پلک پایینی قابل اندازه گیری را برای اصلاح سیستم عصبی پیر و پیری کاهش داد و نرخ recurrence پایینی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This study provides an anatomical basis for clinical diagnosis and treatment of tarsal sinus syndrome.
[ترجمه گوگل]این مطالعه یک مبنای تشریحی برای تشخیص بالینی و درمان سندرم سینوس تارسال فراهم می کند
[ترجمه ترگمان]این مطالعه مبنایی تشریحی برای تشخیص بالینی و درمان سندرم سینوزیت فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Slit-lamp examination revealed severe papillary and follicular reaction surrounding a movable subconjunctival mass on the left upper tarsal conjunctiva.
[ترجمه گوگل]معاینه لامپ شکافی واکنش پاپیلاری و فولیکولی شدیدی را در اطراف یک توده زیر ملتحمه متحرک در ملتحمه تارسال فوقانی سمت چپ نشان داد
[ترجمه ترگمان]بررسی لامپ slit نشان داد که واکنش شدید papillary و follicular حول یک توده متحرک قابل انتقال در سمت چپ بالا conjunctiva conjunctiva نشان داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. On examination, chalazions appear as single, firm, nontender nodules deep within the lid or tarsal plate (shown).
[ترجمه گوگل]در معاینه، شالازیون ها به صورت ندول های منفرد، سفت و غیر حساس در اعماق پلک یا صفحه تارسال ظاهر می شوند (نشان داده شده است)
[ترجمه ترگمان]در امتحان، chalazions به صورت گره های تک، محکم، nontender در عمق در در و یا صفحه نمایش ظاهر می شوند (نشان داده شده)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective : To provide anatomic basis for the treatment of tarsal tunnel syndrome and heel pain.
[ترجمه گوگل]هدف: ارائه پایه آناتومیک برای درمان سندرم تونل تارسال و درد پاشنه پا
[ترجمه ترگمان]هدف: فراهم کردن اساس کالبدی برای درمان سندرم تونل tarsal و درد پاشنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Calcaneus the bone fracture is the clinical most common one kind of tarsal bone bone fracture, approximately composes the complete tarsal bone bone fracture 60%.
[ترجمه گوگل]شکستگی استخوان پاشنه شایع ترین نوع بالینی شکستگی استخوان تارسال است که تقریباً 60 درصد شکستگی کامل استخوان تارسال را تشکیل می دهد
[ترجمه ترگمان]در شکستگی های استخوان، شکستگی استخوان شایع ترین نوع شکستگی استخوان استخوان tarsal است که تقریبا ۶۰ درصد شکستگی استخوان استخوان tarsal را می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Results MRI can visualize inflammatory, degenerative and traumatic changes in the small tarsal sinus.
[ترجمه گوگل]نتایج MRI می‌تواند تغییرات التهابی، دژنراتیو و تروماتیک را در سینوس تارسال کوچک تجسم کند
[ترجمه ترگمان]نتایج MRI می توانند باعث ایجاد تغییرات التهابی، فاسد و مخرب در سینوس خاره ای کوچک شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

استخوان قوزک پا (اسم)
tarsus, tarsal

وابسته ب قوزک پا (صفت)
tarsal

مچ پایی (صفت)
tarsal

انگلیسی به انگلیسی

• ankle bone
of the ankle

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] مربوط به مچ پا
tarsal ( پزشکی )
واژه مصوب: مچ‏پایی
تعریف: مربوط به استخوان های مچ پا یا واقع در آن

بپرس