tardiness

/ˈtɑːrdinəs//ˈtɑːdɪnəs/

معنی: تاخیر ورود، دیرکردی، دیر امدنی
معانی دیگر: دیرکرد، دیر امدن

جمله های نمونه

1. his tardiness was deliberate
دیر آمدن او تعمدی بود.

2. his tardiness was excusable because his car had broken down
تاخیر او موجه بود چون ماشینش خراب شده بود.

3. he was docked $20 for repeated tardiness
به خاطر تاخیر مکرر بیست دلار جریمه شد.

4. His legendary tardiness left audiences waiting for hours.
[ترجمه گوگل]تأخیر افسانه ای او تماشاگران را ساعت ها منتظر گذاشت
[ترجمه ترگمان]tardiness افسانه ای او تماشاچیان را به مدت چند ساعت در انتظار گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Tardiness, once a chronic problem, has abated.
[ترجمه گوگل]تاخیر، زمانی که یک مشکل مزمن بود، کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]Tardiness، که زمانی یک مشکل مزمن بود، فروکش کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. My tardiness prompted an immediate threat of a fine, but it never materialised.
[ترجمه گوگل]تاخیر من باعث تهدید فوری جریمه شد، اما هرگز محقق نشد
[ترجمه ترگمان]تاخیر من باعث تهدید فوری یک جریمه شد، اما هرگز عملی نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Manuel, however, isn't perturbed at all by Wells' tardiness.
[ترجمه گوگل]با این حال، مانوئل به هیچ وجه از تاخیر ولز ناراحت نیست
[ترجمه ترگمان]با این حال، مانوئل به دلیل تاخیر ولز نگران نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All jobs have common earliness cost and common tardiness penalty, but the window location with linear cost is a decision variable.
[ترجمه گوگل]همه مشاغل دارای هزینه زودرس و جریمه تاخیر مشترک هستند، اما مکان پنجره با هزینه خطی یک متغیر تصمیم گیری است
[ترجمه ترگمان]همه مشاغل دارای هزینه earliness مشترک و مجازات تاخیر مشترک هستند، اما محل پنجره با هزینه خطی یک متغیر تصمیم گیری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I am certain to be chided for my tardiness.
[ترجمه گوگل]مطمئناً به خاطر تاخیرم سرزنش خواهم شد
[ترجمه ترگمان]یقین دارم که از دیر آمدن من سرزنش خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. With his tardiness, carelessness and appalling good humor, we were sorely perplexed.
[ترجمه گوگل]با تأخیر، بی دقتی و شوخ طبعی وحشتناک او، ما به شدت گیج شده بودیم
[ترجمه ترگمان]با این همه تاخیر، بی توجهی و شوخ طبعی خوبی که داشت، سخت مبهوت شده بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I apologized for my tardiness in getting here.
[ترجمه xxx] من بابت تاخیرم برای آمدن به اینجا عذرخواهی کردم
|
[ترجمه گوگل]بابت تاخیرم در رسیدن به اینجا عذرخواهی کردم
[ترجمه ترگمان]من از تاخیر تو برای رفتن به اینجا عذرخواهی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Habitual tardiness is irritating to the teachers.
[ترجمه گوگل]تأخیر معمولی برای معلمان آزاردهنده است
[ترجمه ترگمان]تاخیر Habitual برای آموزگاران آزاردهنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Keep monthly records regarding staff tardiness, absenteeism, vacation, sick leave, leave with out pay, compassionate leave, and maternity leave for MIS reports and year-end bonus evaluation.
[ترجمه گوگل]سوابق ماهانه مربوط به تأخیر کارکنان، غیبت، مرخصی، مرخصی استعلاجی، مرخصی بدون حقوق، مرخصی دلسوزانه و مرخصی زایمان را برای گزارش MIS و ارزیابی پاداش پایان سال نگه دارید
[ترجمه ترگمان]سوابق ماهانه را با توجه به تاخیر کارکنان، غیبت، تعطیلات، مرخصی استعلاجی، مرخصی استعلاجی، مرخصی استعلاجی، و مرخصی زایمان برای گزارش ها و ارزیابی پاداش در پایان سال نگهداری کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was given a black mark for tardiness.
[ترجمه گوگل]به دلیل تأخیر به او علامت سیاه داده شد
[ترجمه ترگمان] اون به خاطر تاخیر یه علامت سیاه بهش داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Someone said that tardiness is the subtlest form of selflove and conceit.
[ترجمه گوگل]شخصی گفت که تأخیر لطیف ترین شکل عشق به خود و خودپسندی است
[ترجمه ترگمان]یکی می گفت که تاخیر، subtlest شیوه selflove و conceit است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تاخیر ورود (اسم)
tardiness

دیرکردی (اسم)
tardiness

دیر امدنی (اسم)
tardiness

انگلیسی به انگلیسی

• lateness; sluggishness, slowness

پیشنهاد کاربران

The quality of being late or slow/ Tardiness refers to being late or delayed in a scheduled appointment, task, or event. It is the act of being unpunctual or not arriving on time.
تاخیر، دیر کرد
Tardiness will result in a detention.
...
[مشاهده متن کامل]

I know how frustrating it can be to get behind schedule because of one person's tardiness.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/tardiness• https://www.merriam-webster.com/dictionary/tardiness
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : tardiness
✅️ صفت ( adjective ) : tardy
✅️ قید ( adverb ) : tardily
تاخیر
دیرکرد

بپرس