tardily


دیر، بادرنگ، کند

جمله های نمونه

1. So promotion had come to him tardily, and by virtue of the slowly-working laws of seniority.
[ترجمه گوگل]بنابراین ارتقاء به او دیر رسیده بود، و به موجب قوانین آهسته کارکرد ارشدیت
[ترجمه ترگمان]پس ترقی با کندی پیش آمده بود، و به واسطه قوانین کار به کندی رو به رو بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Ten days elapsed before Chiang Kai-shek tardily made a public statement at Lushan announcing armed resistance to Japan.
[ترجمه گوگل]ده روز گذشت تا اینکه چیانگ کای شک با تأخیر بیانیه ای عمومی در لوشان اعلام کرد و مقاومت مسلحانه در برابر ژاپن را اعلام کرد
[ترجمه ترگمان]ده روز قبل از این که چیانگ Kai با تاخیر اعلام مقاومت مسلحانه را به ژاپن اعلام کند، ده روز گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Notice came so tardily that we almost missed the deadline.
[ترجمه گوگل]اطلاعیه آنقدر دیر آمد که تقریباً ضرب الاجل را از دست دادیم
[ترجمه ترگمان]توجه کنید که این قدر دیر شده بود که ما تقریبا فرصت را از دست دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In terms of the organic concept chart, the tardily releasing technique was used to synthesize dimethylaminoethanol by measuring the distribution coefficient and the reaction rate.
[ترجمه گوگل]از نظر نمودار مفهومی آلی، از روش تأخیر رهاسازی برای سنتز دی متیل آمینو اتانول با اندازه‌گیری ضریب توزیع و سرعت واکنش استفاده شد
[ترجمه ترگمان]از نظر نمودار مفهومی ارگانیک، روش انتشار با تاخیر کم، برای ترکیب dimethylaminoethanol با اندازه گیری ضریب توزیع و نرخ واکنش مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He always replied rather tardily to my letters.
[ترجمه گوگل]او همیشه با تاخیر به نامه های من پاسخ می داد
[ترجمه ترگمان]او همیشه در جواب نامه های من جواب می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One man drove his car tardily through the congested traffic flow, when he stopped at a red light and heard a knock by a shabby boy on the window to aks if he would like to buy flowers.
[ترجمه گوگل]مردی ماشینش را با تاخیر در جریان شلوغ ترافیک رانندگی کرد، وقتی پشت چراغ قرمز ایستاد و صدای ضربه پسری کهنه به شیشه را شنید که بخواهد بخواهد گل بخرد
[ترجمه ترگمان]یک نفر ماشینش را از میان جریان ترافیک هوایی بیرون راند، وقتی که در روشنایی سرخ توقف کرد و صدای پای یک پسر ژنده پوش را در پنجره شنید که انگار می خواهد گل بخرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The results showed that the rate of sidereaction was decreased and the product yield was significantly improved by adding a proper tardily releasing agent.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که با افزودن یک عامل دیر رهش مناسب، سرعت واکنش منفی کاهش یافته و عملکرد محصول به طور قابل توجهی بهبود یافته است
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که نرخ of کاهش یافت و بازده فراورده به طور قابل توجهی با افزودن یک عامل آزاد شده با تاخیر بالا بهبود یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. At the present, the total mileage of the world high-speed railway is nearly 5000km, which passenger car mainly runs on, and Development of high-speed freight car is tardily.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر کل مسافت پیموده شده راه آهن سریع السیر جهان نزدیک به 5000 کیلومتر است که خودروهای سواری عمدتاً روی آن تردد می کنند و توسعه واگن باری پرسرعت به تاخیر افتاده است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، کیلومتر شمار راه آهن با سرعت بالا نزدیک به ۵۰۰۰ کیلومتر است که در آن ماشین مسافربری به طور عمده در حال اجرا است و توسعه خودروی باربری با سرعت بالا، دیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Membrane lipid per- oxidation production MDA come into being tardily, the contents of MDA low and change in the parochial bound.
[ترجمه گوگل]MDA تولید پراکسیداسیون لیپید غشایی دیر به وجود می آید، محتویات MDA کم می شود و در محدوده محلی تغییر می کند
[ترجمه ترگمان]تولید چربی غشا در هر تولید -، با دیر بودن، محتوای (۵۶)پایین و تغییر در محدوده منطقه ای شکل گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. So tea culture takes up a very important role in Korea after a long and tardily history.
[ترجمه گوگل]بنابراین فرهنگ چای نقش بسیار مهمی در کره پس از یک تاریخ طولانی و دیررس ایفا می کند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، فرهنگ چای نقش بسیار مهمی در کره بعد از تاریخ طولانی و دیر گذر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Organizational commitment is an attitude or behavioral intention shaped tardily via long term experiences of the employee.
[ترجمه گوگل]تعهد سازمانی یک نگرش یا قصد رفتاری است که دیر از طریق تجارب طولانی مدت کارمند شکل می گیرد
[ترجمه ترگمان]تعهد سازمانی یک نگرش و یا قصد رفتاری است که از طریق تجربیات بلند مدت کارمند کم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Because of the weakness of our enterprise's credit idea and distempered ness of related law, the development of commercial bill in our country is very tardily.
[ترجمه گوگل]به دلیل ضعف ایده اعتباری بنگاه ما و بی نظمی قوانین مربوطه، توسعه قبوض تجاری در کشور ما بسیار دیر است
[ترجمه ترگمان]به دلیل ضعف ایده اعتباری شرکت و distempered بودن قوانین مرتبط، توسعه لایحه تجاری در کشور ما بسیار دیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Organizational Commitment is an attitude or behavioral intention shaped tardily via a long term experiences of the employee.
[ترجمه گوگل]تعهد سازمانی یک نگرش یا قصد رفتاری است که دیر از طریق تجارب طولانی مدت کارمند شکل می گیرد
[ترجمه ترگمان]تعهد سازمانی یک نگرش و یا قصد رفتاری است که از طریق تجربه بلند مدت کارمند، دیر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The calcium utility obtained rapid increase in the initial stage and became tardily after the formation of the product layer.
[ترجمه گوگل]کاربرد کلسیم در مرحله اولیه به سرعت افزایش یافت و پس از تشکیل لایه محصول به تاخیر افتاد
[ترجمه ترگمان]مصرف کلسیم رشد سریعی را در مرحله اولیه به دست آورد و بعد از تشکیل لایه محصول دیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• slowly, sluggishly; late, belatedly

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : tardiness
✅️ صفت ( adjective ) : tardy
✅️ قید ( adverb ) : tardily

بپرس