tapering

جمله های نمونه

1. a wall tapering from one meter at the bottom to ten centimeters at the top
دیواری که (عرض آن) در پایین یک متر است و د ربالا به ده سانتی متر کاهش می یابد.

2. There are signs that inflation is tapering.
[ترجمه گوگل]نشانه هایی وجود دارد که تورم در حال کاهش است
[ترجمه ترگمان]نشانه هایی وجود دارد که تورم در حال کاهش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They are gradually tapering off production of the older models.
[ترجمه گوگل]آنها به تدریج تولید مدل های قدیمی تر را کاهش می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها به تدریج تولید مدل های قدیمی تر را کاهش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her foot pointed artfully toward tapering toes.
[ترجمه گوگل]پایش هنرمندانه به سمت انگشتان باریک شده اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]پایش ماهرانه به انگشت های tapering اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His interest in poetry seems to be tapering off.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد علاقه او به شعر در حال کاهش است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد علاقه او به شعر رو به کاهش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Profits may be tapering off in the near future.
[ترجمه گوگل]سود ممکن است در آینده نزدیک کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]سود ممکن است در آینده نزدیک کاهش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The schoolyard was a mud patch tapering into a ravine.
[ترجمه گوگل]حیاط مدرسه لکه‌ای گلی بود که به دره می‌پیچید
[ترجمه ترگمان]حیاط مدرسه یک قطعه گلی بود که به یک دره باریک وصل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The girl's forehead was broad, tapering to a delicate chin.
[ترجمه گوگل]پیشانی دختر پهن بود و به چانه ظریفی می رسید
[ترجمه ترگمان]پیشانی دختر پهن بود و به چانه ظریفی اشاره می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Nonproductive expenditures keep tapering down.
[ترجمه گوگل]مخارج غیرمولد همچنان کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]هزینه های Nonproductive کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was a small hand, with slender, tapering fingers.
[ترجمه گوگل]دست کوچکی بود، با انگشتان باریک و باریک
[ترجمه ترگمان]دستی کوچک، با انگشتان باریک و باریک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The passage was narrower here, tapering off into three turnings.
[ترجمه گوگل]گذرگاه در اینجا باریک تر بود و به سه پیچ تبدیل می شد
[ترجمه ترگمان]این دالان باریک و باریک بود که به فاصله سه پیچ می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The legs needed to come to a tapering point for easy insertion.
[ترجمه گوگل]برای قرار دادن آسان، پاها باید به یک نقطه باریک می رسید
[ترجمه ترگمان]این پاها برای رسیدن به یک نقطه باریک برای وارد کردن آسان به یک نقطه باریک نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Next, a long tapering round metal pricker was inserted so that its point penetrated a short distance into the powder.
[ترجمه گوگل]در مرحله بعد، یک پرکننده فلزی گرد باریک و باریک به گونه‌ای وارد شد که نقطه آن در فاصله کوتاهی به داخل پودر نفوذ کند
[ترجمه ترگمان]پس از آن قطعه فلزی درازی که به دور آن پیچیده شده بود طوری وارد شد که نوک آن به اندازه فاصله کوتاهی به پودر تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These branching, tapering processes of the nerve cell, as a rule, conduct impulses toward the cell body.
[ترجمه گوگل]این فرآیندهای انشعاب و باریک شدن سلول عصبی، به عنوان یک قاعده، تکانه ها را به سمت بدن سلولی هدایت می کنند
[ترجمه ترگمان]این شاخه ها، فرآیندهای tapering سلول عصبی را به عنوان یک قانون هدایت می کنند، ایمپالس ها را به سمت بدن سلول هدایت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In section each mullion is an asymmetric oval, tapering at one end.
[ترجمه گوگل]در بخش، هر مولیون یک بیضی نامتقارن است که در یک انتها باریک می شود
[ترجمه ترگمان]در بخش هر mullion یک بیضی نامتقارن است که در یک انتها باریک شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• gradually decreasing in width or thickness

پیشنهاد کاربران

شیب دار شدن یا شیب دار کردن
پزشکی : مخروط شدگی، تیز شدگی
کاهش آرام ، کاهش آهسته
[اقتصاد]
کاهش آرام سیاست های انبساطی پولی
کاهش آهسته سیاست های انبساطی پولی
tapering یک اصلاح است که در اقتصاد دولت ها و بانک های مرکزی استفاده می کنند. معنی آن کاهش خرید اوراق قرضه دولتی برای کمک به اقتصاد های دچار بحران می باشد.
شیب بوبین
کاهش تدریجی
کم کردن، کاهش دادن، باریک کردن، کوچک کردن
۱ - act of gradually lowering the size or amount
lowering
“the doctor prescribed the tapering of the dose”
The number of deaths is nearing half a million, with little sign of tapering off, and global health experts are continuing to sound the alarm
...
[مشاهده متن کامل]

۲ - the act of causing to become less
becoming gradually narrower
“long tapering fingers”
narrowing, narrow، not wide
۳ - gradually decreasing until little remains
dwindling, decreasing
becoming less or smaller

بپرس