taper off

/ˈteɪpərˈɒf//ˈteɪpərɒf/

کم کم باریک شدن، مخروطی شدن، تدریجا متوقف شدن

جمله های نمونه

1. Immigration is expected to taper off.
[ترجمه گوگل]انتظار می رود که مهاجرت کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که مهاجرت خاموش شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We should taper off the amount of time given to work.
[ترجمه گوگل]ما باید مدت زمانی که برای کار در نظر گرفته می شود را کاهش دهیم
[ترجمه ترگمان]ما باید مقدار زمان داده شده به کار را فراموش کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I suggested that we start to taper off the counseling sessions.
[ترجمه گوگل]من پیشنهاد کردم که جلسات مشاوره را کاهش دهیم
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد کردم که شروع کنیم که جلسات مشاوره را خاموش کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. But some economists said they feared productivity might taper off dramatically this year as economic growth declines.
[ترجمه گوگل]اما برخی از اقتصاددانان می‌گویند که بیم آن دارند که با کاهش رشد اقتصادی، بهره‌وری در سال جاری به شدت کاهش یابد
[ترجمه ترگمان]اما برخی از اقتصاددانان گفتند که آن ها از بهره وری می ترسند در سال جاری به عنوان رشد اقتصادی کاهش یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Withdrawal symptoms then typically taper off, but it usually takes a full week for a return to normal.
[ترجمه گوگل]علائم ترک معمولاً کاهش می یابد، اما معمولاً یک هفته کامل طول می کشد تا به حالت عادی برگردد
[ترجمه ترگمان]سپس علائم بازگشت معمولا از بین می روند، اما معمولا برای بازگشت به حالت عادی یک هفته کامل طول می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Financial aids generally taper off after the first year of college.
[ترجمه گوگل]کمک های مالی به طور کلی پس از سال اول کالج کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]کمک های مالی عموما بعد از سال اول کالج کاهش می یابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. These taper off after a time, though, unless they enter management.
[ترجمه گوگل]اینها پس از مدتی کاهش می یابند، مگر اینکه وارد مدیریت شوند
[ترجمه ترگمان]با این حال، پس از یک زمان خاموش می شوند، مگر اینکه به مدیریت وارد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I hope you can taper off smoking.
[ترجمه گوگل]امیدوارم بتوانید سیگار را کاهش دهید
[ترجمه ترگمان]امیدوارم شمع را خاموش کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You'd better taper off the amount of time given to rest.
[ترجمه گوگل]بهتر است مدت زمان استراحت را کاهش دهید
[ترجمه ترگمان]بهتر است مقدار زمان استراحت کنی تا استراحت کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. These increases taper off after a time, though, unless they enter management.
[ترجمه گوگل]اگرچه این افزایش ها پس از مدتی کاهش می یابد، مگر اینکه وارد مدیریت شوند
[ترجمه ترگمان]با این حال، این افزایش ها پس از یک زمان خاموش می شوند، مگر اینکه آن ها وارد مدیریت شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The storm is beginning to taper off now.
[ترجمه گوگل]طوفان در حال حاضر شروع به کاهش می کند
[ترجمه ترگمان]اکنون طوفان شروع به خاموش شدن می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The sleet began to taper off, and silence returned like a lost friend.
[ترجمه گوگل]برف شروع به کم شدن کرد و سکوت مثل یک دوست گمشده بازگشت
[ترجمه ترگمان]The به خاموشی گرایید و سکوت مثل یک دوست از دست رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Well, as Faye told you over lunch, she feels that her morning sickness is beginning to taper off.
[ترجمه گوگل]خوب، همانطور که فی در هنگام ناهار به شما گفت، او احساس می کند که حالت تهوع صبحگاهی اش در حال کاهش است
[ترجمه ترگمان]خوب، همان طور که Faye راجع به ناهار به شما گفته بود، احساس می کند که بیماری صبحگاهی دارد خاموش می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Berry production, which begins in June and continues through October, will taper off in really hot weather.
[ترجمه گوگل]تولید توت، که از ژوئن آغاز می شود و تا اکتبر ادامه دارد، در هوای بسیار گرم کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]بری تولید، که در ماه ژوئن آغاز می شود و تا اکتبر ادامه دارد، در هوای بسیار گرم از بین خواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

Morning drizzle will taper off in the afternoon.
مثال؛
I’m going to taper off my caffeine intake to avoid withdrawal symptoms.
As the semester comes to an end, the workload starts to taper off.
I’m going to taper off my running to give my body a break.
کم کردن تدریجی دوز دارو یا مواد مخدر
✔️ترک کردن ( مصرف مواد یا دارو )
. . .
That's right. I'm not. I thought better of it. See, once you know what's in it, you can tweak it, re - engineer it. Get the bugs out. Taper off. I'm off it, Carl
Limitless 2011🎥
تدریجا کاستن
کم کردن
محدود کردن
باریک شدن
محو شدن
ناپدید شدن
کاستن
Gradually decrease, grow smaller, shorter, until little remains
the process of tapering off from methadone
"محدود کردن انجام یک کار" هم می تونه معنی شه
در مورد دخانیات ( ترک کردن )

بپرس